- بیلگ (Beelog) : کمچه، کمچه بزنیم: وسیلهای است برای به هم زدن آش جهت جلوگیری از ته گرفتن دیگ.
- اوگردان (Ogardan): آبگردان.
- پاتیل (Patil) طشت (Tasht): ظرف بزرگ مسی.
- کنده (Konda): تنه و ریشه درخت.
- سرمر (Sarmar): سرشاخههای خشک که مناسب سوزاندن باشد.
- کم (Kam) غربال، موبیز (Gharbal)
- طغار (Teghar): ظرف سفالین بزرگ که ساخت میبد است و معمولاً داخل آن لعابی به رنگ آبی دارد.
- شاهطغار (Shahteghar): طغار بزرگ که برای آبکردن نخود و عدس و گندم استفاده میشود.
9ـ اوگیری (Ogeary): آب در دیگ کردن به اندازه کافی.
10- دونار (Doonar ): نخود، عدس، گندم.
11- گندم سورونده، کرکره، بلغور (Gandome sorondah، Kerkerah، Bolghor): گندم را به وسیله آسیاب طوری خرد میکنند که به سه یا چهار قسمت تقسیم شود و به آن سورونده، کرکره، بلغور میگویند.
12- شیره بکشیم (Shirah bekashim): گندم بلغور را در آب میریزند تا آرد آن در آب حل شود و آن را جدا میکنند به این آب که با آرد مخلوط است شیره گندم میگویند.
13- بارپزی، بارپازی (Bar pazi): عملیات پاککردن گندم و جداکردن آن از کاه و سایر چیزهای اضافی.
14- سر بخشش کن (Sar bakhshesh kon): دونار دیگها را به طور مساوی تقسیم کن.
15- تهگرفتن (Tah gereftan): انباشتگی دونار و بخصوص گندم سورونده ته دیک و سوختن آن.
16- بچون (Bochon): دم کردن آش بلغوم.
17- دود توش افتید (Dood Toosh Oftid): بر اثر ته گرفتن و سوختن ته دیگ آش بوی دود میگیرد.
18- آش روش (Roosh): آشی که شُل و رقیق باشد.
19- آش بلغوم (Ashe balghoom): آش نیمخوم.
20- کفتُک، کَفترُک (Kaftok، Kaftarok): قطعه گوشت یا چربی که هنگام کمچهزدن به کمچه میچسبد یا طوری روی آش قرار میگیرد که کمچه زنان آن را گرفته و میخورند.
21- در دیک بکن (Dare dich bekan): در دیگ بردار.