اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم

فجر صادق دميد و مؤذن آسماني در ميان زمين و آسمان ندا در داد ((سبوح قدوس رب الملائكته و الروح )) امام به نماز فجر استاد و اصحاب به او اقتدا كردند و ظاهر وباطن و اول آخر بهم پيوست. اكنون امام در برابر تاريخ ايستاده و به صفوف لشكريان دشمن كه همچون سيل مواج شب تا افق گسترده است مي­نگرد. روز بالا آمده بود كه جنگ آغاز شد و ملائك به سياحت مردانگي و وفاي بني­آدم آمدند اولين شهيدي كه بر خاك افتاد مسلم­بن­ عوسجه بود صحابي پير كوفه و دومي عبدالله­بن­عمركلي و …

ياران يكايك جان بر سر پيمان ازلي خويشتن نهاده­اند و بال شهادت به حضرة­القدس كشيده­اند اما پيكر خونينشان، اينجا، اين سوي و آن سوي شقايق­هاي داغداري است كه بر دشت رسته است. نيمه روز رسيده كه اصحاب عاشورايي امام عشق به آخرين نماز خويشتن ايستادند و سفر معراج پايان گرفت. حسين ديگر هيچ نداشت كه فدا كند جز جان، اين حسين است كه عرصات غايي خلافت تكويني انسان را تا آنجا پيموده است، روز بعثت به روز عاشورا پايان گرفتند و خامس آل كسا به ايشان پيوستند.

 اما ياران عاشورا هنوز نگذاشتند و كاروان كربلا هنوز در راه است راهي كه آن قافله عشق پاي در آن نهاده، راه تاريخ است و آن بانگ الرحيل هر صبح در همه جا برمي­خيزد خطبه كربلايي امام عشق هنوز طنين­افكن است كه اما بعد مي­بيند كه كار دنيا به كجا كشيده است! جهان تغييريافته، منكر روي كرده است و معروف چهره پوشانده و از آن جز ته­مانده ظرفي، خرده ناني و يا چراگاهي كم­مايه نمانده است. زنهار آيا نمي­بينيد حق را كه بدان عمل نمي­شود و باطل را كه از آن نهي نمي­گردد تا مؤمن به لقاء خدا مشتاق مي­شود؟ پس اگر اينچنين است من در مرگ جز سعادت نمي­­بينم و در زندگي با ظالمان جز ملامت. مردم بندگان حلقه به گوش دنيا هستند و دين جز بر زبانشان نيست آن را تا آنجا پاس مي­دارند كه معاش ايشان از قبل آن مي­رسد اگر نه چون به بلا امتحان شوند چه كم هستند دينداران)) آه از رنجي كه در اين گفته نهفته است  و اما سرالاسرار اين خطبه در اين عبارت است كه ((ليرغب المومن في لقاءالله) تا مؤمن به لقاء خدا مشتاق شود.

يعني دهر بر مراد سفلگان مي­چرخد تا تو در كشاكش بلا امتحان شوي و اين ابتلائات نيز پيوسته مي­رسد تا رغبت تو در لقاء خدا افزون شود پس اي دل شتاب كن تا خود را به كربلا برساني. مي­گويي مگر سر امام عشق را بر نيزه نديده­اي و مگر بوي خون را نمي­شنوي؟ كار از كار گذشته است قرنهاست كه كار از كار گذشته است اما اي دل نيك بنگر كه زبان رمز چه رازي را با تو باز مي­گويد كل ارض كربلا و كل يوم عاشورا  يعني اگر چه قبله در كعبه است اما (فاينما تو لوافثم وجه الله) يعني هرجا كه پيكر صدپاره تو بر زمين افتاد آنجا كربلاست نه به اعتبار لفظ و استعاره كه در حقيقت و هرگاه كه علم قيام تو بلند شود عاشورا است باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره و اگر آن قافله را قافله عشق خوانديم در سفر تاريخ يعني همين ليرغب المومن في لقاءالله) عجب رازي در اين رمز نهفته است كربلا آميزه كرب و بلا و بلا افق طلعت شمس اشتياق است و آن تشنگي كه كربلائيان كشيده­اند تشنگي راز است و اگر كربلائيان تا اوج تشنگي كه مي­داني نرسند چگونه جانشان سرچشمه رحيق محتوم بهشت شود؟ آن شراب طهور كه شنيده­اي تنها تشنگان راز را مي­نوشانند و ساقي­اش حسين است حسين از دست يار مي­نوشد و ما از دست حسين

و تو اي آنكه در سال 61 هنوز در ذخائر تقدير نهفته بوده­اي و اكنون در اين دوران جاهليت ثاني و عصر توبه بشريت پاي به سياره زمين نهاده­اي نوميد مشو كه تو را نيز عاشورايي است و كربلايي كه تشنه خون توست و انتظار مي­كشد تا تو زنجير خاك از پاي اراده­ات بگشايي و از خود و از دلبستگي­هايت هجرت كني و خود را به قافله سال 61 هجري برساني و در ركاب امام عشق به شهادت برسي چكمه­هايي را بپوش و ره­توشه­ات را بردار و آواز جرس كه از باطن ملكوتي انسان برمي­آيد عشاق حرم را فرا مي­خواند  پس برخيز))[1]

آري كارواني رفته و رموز زندگي را امضاء كرد رموز زندگي افتخارآميز، محبت­آميز و فداكارانه را خداگونه را اما هنوز آن عروج سرخ پر از رمز و راز است كه هر رازي از آن رمزي از سعادتمندي دنيا و آخرت است درست است كه دستمان خاليست و از بي­باري و بي­معرفتي بوي زيان مي­هد اما اگر همين دست را به دامن حسين(ع) بزنيم عطر خوش گل­بوته­هاي خوشبختي دامنمان را پر خواهد كرد گواه اين گفتار ان الحسين مصباح الدي و سفينة النجاه رسول­الله است. آري كتاب عاشورا دو رنگ دارد سياه و سفيد صفحه هاي سياه را جنگ و جدال نازيبا كرده بوي خون، كشتار، اسارت، سربريدن، تازيانه زدن و … نتيجه خواندن اين صفحات خشن، سرافكندي، غم و غصه، احساس شرمساري از انسان بودن عده­اي انسان­نما  اما صفحات سفيد صفحاتي كه راز آفرينش انسانند صفحاتي كه فقط خدا مي­دانست ملائكه (اني اعلم مالا تعلمون)[2] صفحات نور – عشق و ايثار – محبت خواهر به برادر – پدر به فرزندان – دختران به پدر – پسر به پدر – ياران به رهبر؟

نتيجه خواندن اين صفحات چه مي­تواند باشد؟ اميدواري – احساس سرخوشي و شادابي از انسان بودن  – شجاعت و دل زندگي

حالا نكته اينجاست كه اين كتاب سياه و سفيد را چگونه بايد خواند؟ اين­كه ائمه اطهار ما را برگزيد و عزاداري براي امام حسين(ع) تشويق كرده­اند يعني چه، يعني فقط خواندن صفحات سياه؟!

نكند ما طرز خواندن اين كتاب را نمي­دانيم آري حتماً نمي­دانيم اگر مي­دانستيم هر سال كه عاشورا را در ايام محرم و صفر مي­خوانديم ديگر آن را به فراموشي نمي­سپرديم، كاش كشف مي­كرديم كه راز اين همه تأكيد خداوند و ائمه در برپايي عزاداري براي امام حسين(ع) چيست؟ آن وقت يكبار خواندن عاشورا همان عاشورايي شدن و حسيني شدن همان.. آري خصوصيات زيباي حسين(ع) بسيار است و اصلاً تمام خصایص او زيباست و به قول شهيد مطهري كليد شخصيت حسين حماسه است. حسين­بن­علي يك روح بزرگ و مقدس است اساساً روح كه بزرگ شد تن به زحمت مي­افتد روح بزرگ آرزو مي­كند در راه هدف­هاي الهي و بزرگ خودش كشته شود.

تهیه و تنظیم:

زهره­السادات افضلي­پور فيروزآبادي


[1] شهيد آويني – فتح خون

[2] سوره بقره، آيه

30

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

فرهنگ واژه های محرم

د دی ۲۷ , ۱۴۰۰
جوش زدن: به مراسمی گفته می‌شود که عزاداران در شب عاشورا ، از اواخر شب تا طلوع آفتاب، با خواندن شعر و سینه زدن انجام می‌دهند. کوچه‌دادن: به نحوه ایستادن عزاداران گفته می‌شود به نحوی‌ که به صورت دو صف ، روبروی هم می‌ایستند و سینه می‌زنند. شاه کشیدن: به […]