از یاد بردن داغ و مصیبت و مشکلات اجتماعی

اندوهگین بودن مرحله سختی از زندگی هر فرد است بویژه اینکه غم از دست دادن نزدیکانی باشد که برای ما خیلی عزیز هستند واکنش افراد تحت تاثیر شرایط متفاوت می باشد به ویژه وقتی که ناگهانی باشد.موضوع مرگ اگر چه امری واقعی است ولی پذیرش آن سخت است با پذیرش مرگ به عنوان یک واقعیت زندگی می توان احساس بهتری داشت. مراسم ترحیم بهترین فرصت برای دوستان و بستگان است تا به غم و اندوه یکدیگر توجه کرده و از هم حمایت کنند.برگزاری مجالس یکی از روش های خوبی است که علاوه بر جنبه مذهبی ،جنبه حمایتی و درمانی برای بازماندگان دارد و در این مجالس با گفت و گو و بیان احساسات از شدت غم و اندوه کاسته می شود. اگر چه مشکل است ،اما هر قدر که بتوانند در باره فرد متوفی صحبت کنند و احساسات خود را بروز دهند،بیشتر تسکین می یابند و سبک می شوند، اما همه اینها باید روال عادی خود را داشته باشد و حالت افراطی به خود نگیرد.گاه توصیه می شود که برای روبرو کردن بازماندگان که ممکن است هنوز مرگ عزیزشان را باور نکردند موقعیت هایی فراهم شود تا فرد بتواند رویداد انکار شده را بشناسد.کنار آمدن با داغ و غمگین بودن تا مدتها بعد از این اتفاق کاملا طبیعی است و سازگاری با آن برای سلامت روانی بشر اهمیت دارد ولیکن چگونگی برخورد با ان مساله جدی است که شناخت راههای مقابله با آن از مشکلات و عوارض بعدی ناشی از ان می کاهد.
گاهی عزیز از دست رفته از طرف دوستان یاد می شود و عکسش به عنوان یادبود در ماه محرم در خیابان و هیأت ها نصب می شود چرا که در سال های قبل در این مراسمات حضور داشته و الان جای خالیش را گرامی می دارند این عمل ، عکس العمل متفاوتی از طرف دیگران دارد بعضی خانواده ها آن را قدردانی و نشان دهنده این می دانند که فرزندشان دوستدار اهل بیت بوده و جایگاه خوبی بین دوستانش داشته پس اندوه و اشک خانواده در این موقعیت ناشی از رضایت و معنویت است و گاهی برای والدین و نزدیکانی که مرگ عزیزشان را نپذیرفته اند فرصتی برای تخلیه و عزاداری است و دیدن عکس ها، یادآور خاطرات گذشته است و شرح چگونگی فوت فرد متوفی برای دیگران اگر چه داغ بازماندگان را تازه تر می کند خود نوعی برون ریزی عاطفی و در واقع روان درمانی تدریجی است.گاه دیده می شود که افراد، داغدیده را درک نکرده و رفتاری خلاف احساس وی انجام می دهند در حالی که داغدیدگان هنوز مشکلشان حل نشده و طبق عرف انتظار دارند که مدت زمان بیشتری را اطرافیان عزادار بمانند .مداخله مناسب در این خصوص می تواند از افراط و تفریط در این زمینه جلوگیری کند.تحمل مرگ کسی که دوستش داشتیم آسان نیست و برای او سوگواری می کنیم و غصه می خوریم که ماتم گرفتن می تواند شامل مراسم مذهبی به احترام مرده یا گرد آمدن با حضور دوستان و افراد خانواده باشد ، تا در غم مصیبت دیده شریک شوند. سوگواری مساله ای شخصی است و احتمالا ماه ها یا سال ها طول می کشد.انچه مهم است بیان این احساس و تاثیر آن در سلامت روان افراد است. در نظر اول شاید دوری کردن از موضوع و روبرو نشدن با خاطرات، تصویر و هر آنچه متعلق به متوفی است مفید به نظر بیاید و فرد را در آرامش قرار دهد لیکن کاملا دوری جستن امکان پذیر نیست و روزی همان احساسات خفه شده در درون بایست زدوده شود و گرنه فرد را به بیماریهای روانی و جسمی دچار می کند.شمار زیادی از افراد بعد از مرگ عزیزشان به مشکلات جسمی چون اختلال خواب ، بی اشتهایی ، میگرن و مشکلات روانی چون پریشانی، شوک، خشم و غمگینی ، احساس گناه ،مشغله ذهنی ، خستگی و حمله های اضطرابی دچار می شوند.
سوگ فرایندی است که در جریان آن احساسات گوناگونی آزموده می شود و علاوه بر آن اندیشه ، روان و رفتار آدمی را تحت تاثیر قرار می دهد. بهترین و موثرترین کاری که می شود انجام داد در چند نکته می توان خلاصه کرد:
پیشنهاد می شود در پی خویشاوندان و دوستانی باشید که بتوانند احساس شما را درک کنند. این گروه ترجیحا می بایست ترکیبی از افراد حمایت گر و افرادی باشند که تجربه مشابه با شما را دارند.در حال حاضر فوت یک فرد علاوه بر سوگ و مصیبت از دست دادن فرد، ناراحتی و دغدغه مراسمات و هزینه هایی که پیش بینی نشده، ناراحتی فرد داغدیده را چندین برابر می کند و گاهی به دلیل شدت ناراحتی و خستگی ناشی از دو موضوع، فرد رفتارها و روش تخلیه هیجانی نامناسبی را انتخاب می کند و از نظر روحی و روانی آسیب می بیند .در این زمینه می بایست این رسوم اشتباه که درهرفرهنگ متفاوت است اصلاح شود. توصیه می شود در این خصوص روحانیون و بزرگان محل با توجه به اینکه اسلا م نیز روایاتی در خصوص مواظبت و همدلی با فرد داغدیده را دارد در حذف این تشریفات گام بر دارند تا بتوانیم نیاز و حمایت عاطفی فرد را جبران کنیم. مثلا به جای این که خانواده داغدار به دوستان واطرافیان غذا دهند اطرافیان باشند که برای این خانواده غذایی تهیه می کنند تا بتوانند در فضایی گرم از حمایت و صمیمیت آرامش پیدا کنند و از نظر جسمی و روانی زودتر به شرایط عادی بر گردند.چه خوب است که دوستان و اقوام به جای در نظر گرفتن مراسماتی چون گل ، عکس و پذیرایی سنگین با توجه به علاقه فرد و مناسبت ها ی مذهبی و آنچه شرع به ما اجازه داده فعالیت هایی انجام دهند که باعث تسکین آلام بازماندگان متوفی در این مراسمات شود و هیجانات و ناراحتی باقیمانده را پاک کنند. پرستاری کردن از بچه ها ، پخت و پز همگی از روش هایی است که به مصیبت دیده ارامش می دهد.
در صورت لزوم از مشاوران و متخصصین در این زمینه استفاده شود چرا که یاری جستن از دیگران نشانه قدرت است نه نشانه ضعف.
گاهی به غمزده گفته می شود که « کاری است که نمی بایست بشه اما شده و یا دیر یا زود از ذهنت می رود» با این کلمات درد فرد چاره نمی شود بلکه می بایست با بیان ساده و صمیمی با وی غمخواری کرد و به دردهایش گوش داد و به خاطر داشت که رهایی فرد از ناراحتی به زمان طولانی نیاز دارد و به مدد پشتیبانی و بردباری و کوشش می تواند بر اندوه خود غلبه کند و با خاطرات دل نشینی که از دل بند خود داشته اند ،خوش خواهند بود. در این میان آشنایان نباید از این فرایند جلوگیری کنند.ماه محرم وایام شهادت مظلومانه امام حسین و یاران با وفایش و تفکر و نقل وقایع آن در این ماه فرصتی است تا افراد داغدیده نیزبا توجه به عزاداری ها و مصیبت هایی که برای امام واهل بیتشان بیان می شود عزاداری کنند و التیام یابند.
نخستین واکنش ما نسبت به فقدان ها و نبود ها با توجه به سطح هیجانات و آموزه هایی که در ما درونی شده ، معمولا به صورت خودکار انجام می شود و گاهی با پیام هایی که به خومان می دهیم خود را آرام می کنیم. ناباوری ، سردرگمی ، اشتغال ذهنی با آرزوی برگشت و خیال پردازی و.. از جمله اندیشه هایی است که ذهن را درگیر می کند.گوشه گیری اجتماعی ، رویارویی ، گریه کردن و.. از جمله تغییرات رفتاری به دنبال سوگ هست و معمولا برای فرو نشاندن فوری احساسات دردناک بروز پیدا می کند. ادامه دادن به زندگی به معنای فراموش کردن آدمیان و خاطرات گذشته نیست، بلکه تنها بدین معنا است که ما آماده اغاز زندگی نوینی هستیم و اموزه های گذشته چه خوب و چه بد ، به رشد و تکامل ما یاری می رساند. این کار همیشه آسان نیست ، چون بیشتر فقدان ها ناگهانی و پیش بینی ناپذیر هستند . باورهای معنوی به ما کمک می کنند تا بتوانیم معنایی برای این فقدان ها پیدا کنیم. مهم این نیست که ما می توانستیم یا نمی توانستیم جلوی این فقدان را بگیریم ، بلکه مهم این است که این فقدان رخ داده و ما نمی توانیم آن را به حالت نخست برگردانیم . بیش از اندازه فکر کردن در این خصوص که « کاش فلان کار را انجام داده بودم» نه تنها سودمند نیست ، بلکه باعث می شود ناراحتی فرد بیشتر شده و این اندیشه وسواسی وقتی همراه با احساس گناه باشد اوضاع را بدتر و وضعیت روانی فرد را وخیم تر می کند. یکی از مهارت های رویارویی، کنترل اندیشه و افکار منفی است. افکار منفی چون «چرا این حادثه باید برای من رخ می داد» یا «هرگز نمی توانم با آن کنار بیایم» و..ذهن فرد مصیبت دیده را اغلب درگیر و آشفته می کند و هر چه افراد با این اندیشه و احساسات سرو کار داشته باشند بیشتر آسیب می بینند. سرگرم کردن ،پرت کردن حواس خود و حمایت اطرافیان می تواند فرد را در این زمینه یاری دهد. وا داشتن فرد داغدیده به صحبت کردن در باره غم و غصه خود بدون پیوند آن با اعتقادات فرد و معنویت سودمند نیست و گاهی گوش دادن به صحبت ها و افکار وسواسی فرد سوگوار ، باعث خستگی نزدیکان وی می شود و حمایت از وی را در دراز مدت ضعیف می کند .داشتن معنویت طی فقدان بسیار مهم است چرا که در کوتاه مدت ممکن است فرد به پوچی برسد و سرخوردگی و خشم از نبود، در کوتاه مدت ایمان و اعتقاد فرد را به معنی دار بودن هستی زیر سئوال ببرد. مطالعات نشان می دهد که تنها نیمی از سوگواران می توانند پاسخ رضایت بخشی در رابطه با مرگ نزدیکان برای خود پیدا کنند و آن هایی که به دنبال یافتن معنایی برای مرگ دلبندان شان هستند ، در برابر آنانی که در جست و جوی توجیهی برای این رخداد نیستند ، از ناراحتی کمتری رنج می برند.این نشان می دهد که پذیرش ناراحتی های دردناک آسان و در زمان کوتاه صورت نمی گیرد بلکه نیازمند پختگی و گذر زمان است. . زندگی چالشی است که نیازمند آموختن مهارت های نوین و سازگاری با آموز های تازه است. داشتن مهارت های زندگی و مدیرت هیجانات، فرد را در این زمینه یاری می کند. شناخت فرایند های نبود و پی بردن به این واقعیت که آن بخش جدانشدنی زندگی است به آدمی کمک می کند تا با نبود ها و از دست دادن های زندگی راحت تر کنار بیاید.

فاطمه محمدی
کارشناس ارشدمشاوره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

شهيدمحمّد حسین عابدی

چ دی ۲۹ , ۱۴۰۰
درآن خانه رو به روي مسجد جامع باز مي شد و مدام صداي مؤذّن هاي آن مسجد متبرّك، خانه شان را پراز عطر اذان روزانه و مناجات هاي شبانه مي كرد. آن روزها هنوز از بلندگو خبري نبود و صداهاي دلنشين مناجات‌ها تا اعماق دل ها مي نشست و مردم […]