صحنۀ کرببلا عرش مُعلّی شده است
یوسف شیر خدا یکّه و تنها شده است
نعش پاک شهدا نقََش زمین گلگون کرد
اشک چشم اُسرا زینت صحرا شده است
اصغر تشنه لب از سوز عطش می سوزد
خون جگر از غم او اکبر لیلی شده است
جسم هفتادو دو مه پارۀ خونین پیکر
همگی داغ دل زینب کبری شده است
دختری زار و حزین و هم سر گردان
بر سر نعش پدرش واله وشیدا شده است
حکم ایثار و شهادت همه امضاء شده است
هم مهیا پسر حضرت زهرا شده است
بر لب آب و شون تشنه شهید است«غریب»
بالاخص تشنه حسین بین دو دریا شده است
محمد غریب رضا یزدی «غریب»