کُتَل(این شماره تخت یزید)

از آن زمان که اصحاب وفادار حسین نماز عشق را در وادی خون اقامه کردند و گرگ صفتان سفیانی یوسف گلغدار علوی را در نینوا پاره پاره نمودند و سر نورانیش را برای جاه طلبان دمشقی هدیه بردند شیعیان و دل باختگان او همواره کوشیدند تا این حماسه جاوید را برای همیشه در قلب تاریخ حفظ کنند و یاد و خاطره جانگذار آن واقعه عظیم را بر هر نوع ممکن نگه دارند.در این میان ایرانیان بیش از همه در حفظ ثبت این وقایع کوشیدند و هر ساله با حلول هلال محرم با برپایی مجالس سوگواری اعم از روضه خوانی ،تعزیه خوانی ،پرده خوانی و… یاد وخاطره شهدای کربلا را زنده داشتند.یکی از این مراسم کُتل بندی نام دارد.کُتل نوعی الگو یا نشانه ای از وقایع اتفاق افتاده و اجرای نمایش گونه وقایع بر روی سازه های چوبی یا فلزی (به زمان امروزی ماکت ) از ساختمان ها یا محل هایی که وقایع عاشورا یا پیش از آن ،یا پس از آن اتفاق افتاده است مثل بارگاه یزید،دیر راهب،شریعه فرات،خیمه گاه ،قتلگاه و… کتل تخت یزید : با چوب یا فلز بر روی تریلر یا تراکتور یا گاری ماکتی را به شکل یک تالار حکومتی درست کرده وآنرا با پارچه های رنگارنگ تزیین می کنند. در صدر این تالار صندلی یا مبلی زیبا گذاشته می شود که جایگاه یزید است و در دو طرف جایگاه صندی هایی قرار می دهند که جایی است که امرا وسفرا می نشینند. در وسط نیز میزی گذاشته که بر روی آن تشتی طلایی رنگ با تندیسی از یک سر و عصایی از خیزران گذاشته شده است.در زاویه ای از این کتل جوان خوش سیمایی در غل و زنجیر و در کنار او افرادی در لباس زنانه (چادر عربی) که همگی نقاب به صورت دارند در نقش امام سجاد(ع) و اهل بیت امام حسین نقش ایفا می کنند.

یکی در لباس یزید یکی در هیبت شمر به اجرای نقش می پردازند .جوانی نیز در لباس غربی که کلاهی رومی بر سر دارد و صلیبی به گردن نقش سفیر امپراطوری بیزانس را در کاخ یزید اجرا می کند همۀ گفتگوگرها به سبک تعزیه و تمام در قالب اشعاری جانسوز است .که حاکی از وقایعی است که در کاخ یزید اتفاق افتاده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

روزشمار

س دی ۲۸ , ۱۴۰۰
وهرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده! حمیدبن مسلم می گوید: به خدا سوگند که پس از این  گفتگو به دیداراو رفتم درحالی که بیماربود، قسم به آن خدایی که جزاوپروردگاری نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدرآب می آشامید تاشکمش بالا می آمد وآن را بالامی آورد! وبازفریاد […]