فلسفه علامت و علامت کشی چیست؟

معمولاً از قدیم الایام، رسم بر این بوده که در مراسم مذهبی و بخصوص در عزاداریهای ابا عبدا.. الحسین (ع) در محرم، عزاداران حسینی به منظور رونق بخشیدن به مراسم و ایجاد شور و هیجان در دسته های عزادار، از نمادهایی استفاده می کردند که بعضاً وقایع کربلا و روز عاشورای سال 61 هجری را به تصویر می کشید. شط فرات، صحنه ورود حضرت اباالفضل العباس(ع) به فرات، نبرد عباس(ع) با سپاه دشمن در مسیر شط تا خیمه گاه، شهادت سقای کربلا، فریاد العطش کودکان حسین (ع) و اهل بیت، قتلگاه امام حسین(ع)، آتش زدن خیمه های حسینی، به اسیری بردن اهل بیت(ع)، دیر راهب، تنور خولی، بارگاه یزید و… از جمله آن است. در این میان سرهیأت های مذهبی حتی اگر تحصیلات چندانی نداشتند از شعور دینی بالایی برخوردار بودند و چنان صحنه پردازی می کردند که عزاداران، در یک نگاه، خود را در صحرای کربلا و در میدان جنگ تجسم کرده و سپس کاروان حسینی را تا کوفه و پس از آن تا دروازه شام، خرابه شام و بارگاه یزید بدرقه می کردند. ورود کتل به مراسم عزاداری، چشم هر عزاداری را به اشک وادار می کرد. نمادها و کتل ها به ترتیب وقوع حادثه، وارد حسینیه و تکایا می شد و نظم دادن به آنها، از جمله وظایف سرهیأت ها بود. اما امروز گرچه نمادها و کتل ها از تنوع بیشتری برخوردار شده اما فلسفه استفاده از آن بعنوان نمادی از واقعه عاشورا برای عزاداران، سرهیأت ها و حتی طراحان آن، چندان مشخص نیست. امروز دیگر خیلی از کتل ها بوی عاشورا نمی دهد بلکه وسیله ای برای یاد بود درگذشتگان است، در و دیوار حسینیه ها و تکایا مملو از عکس های ریز و درشت اهل قبور است، بازار نذری دادن ها داغ داغ است. از آش و شله زرد و حلیم گرفته تا کیک و شکلات و شیر و شیرکاکائو و چای و نقل و … حتی در برخی محلات، در تنور خولی هم نان پخت کرده و به خورد ملت می دهند. به عبارتی دیگر تنوری که سالیان سال در عزاداریها، از آن به عنوان نمادی یاد می کردند که سر بریده امام حسین (ع) را در مسیر کربلا به کوفه، به میهمانی پذیرفت و کراماتی را نیز بر جای گذاشت، امروز به مرکز پخت و توزیع نان نذری تبدیل گشته و مردم هم برای گرفتن تکه نانی به رسم تبرک و به نیت شفا سر می شکنند.
برخی نمادها نیز بهانه ای برای زورآزمایی و قدرت نمایی جوانان شده که علامت از نمونه های بارز آن است. نمادی که هر سال بر طول و عرض و ارتفاع آن اضافه و زرق و برق آن نیز بیشتر می شود اما فلسفه وجودی آن در هیأت ها بر کسی روشن نیست. دهخدا در فرهنگ نامه خود، علامت را چنین توصیف کرده است: «صليب مانندي كه بر چوب يا آهن افقي كه از آن از سوي پايين شالهاي ترمه آويزند و سوي زير لاله و تنديسهايي از مرغ وپرنده روي آن نصب كنند و در ميانه از فلز طويل دارد و بر نوك آن فلز، پر يا گلوله اي از شيشه الوان نصب كنند و اين زبانه هاي فلزي كه به تيغ مشهور است سه يا پنج باشد كه ضمناَ قدمت آن به سلاطين قاجار مي رسد»
بسیاری از مردم، علامت را صرفاً وسیله ای برای باز کردن مسیر هیأت برای ورود به جایگاه عزاداری، می شناسند بخصوص آن هنگام که عَلَم کَشها، با یک چرخش 360 درجه ای، مردم را به عقب می رانند که حتی بعضاً به ضرب و جرح عزاداران هم منجر می شود. برخی دیگر نیز علامت را نمادی از عَلَم حضرت ابوالفضل (ع) و عَلَم کش(کسی که عَلَم را منتقل می کند) را نمادی از قمر بنی هاشم می دانند که در روز عاشورا به علمداری لشکر حسین ابن علی(ع) منصوب شد. این افراد، جز جز تزئینات متصل به علامت را چنین تفسیر می کنند.: تیغه ها را نماد حق طلبی شیعه، تندیس شیر را نماد شکوه، جلال، بزرگی و ابهت و به حضرت علی (ع) منصوب می کنند. تندیس آهو را نمادی از آهویی که تحت ضمانت حضرت امام رضا (ع) قرار گرفت، تندیس طاووس را نماد امام زمان (عج)، تندیس شتر را نمادی از ناقه حضرت صالح (ع) و تبرزین و کشکول هم به درویش کابلی نسبت می دهند که در روز عاشورا با یک کشکول آب به خدمت امام حسین(ع) رسید، اما امام قبول نکردند. دو سر اژدها نیز که در دوطرف علامت دیده می شود را نمادی از لشگر جنیان حاضر در روز عاشورا تفسیر می کنند که برای یاری امام حسین (ع) اذن خواستند ولی امام حسین (ع) موافقت نفرمودند و شکی نیست که اگر تنوع علامت ها به شکل امروزی ادامه یابد دیر یا زود، بر تندیس های آن اضافه خواهد شد مثلاً تندیس ماهی بعنوان نمادی از حیوانی که حضرت یونس(ع) را در شکم خود جای داد، تندیس مار بعنوان نمادی از عصای حضرت موسی(ع) که به مار تبدیل شد، تندیس پرستو بعنوان نمادی از ابابیل که بر سر ابرهه خراب شدند و…!!!
دوستان و عزاداران عزیز : امروز بحمدا… به حد کافی منابع تاریخی در دسترس هست که برای انعکاس وقایع عاشورا، بتوان به آن استناد کرد و فلسفه قیام حسین ابن علی (ع) را همانطور که رخ داده، به نسل های آینده منتقل کرد. اینکه امام حسین (ع) در روز عاشورا عَلَم لشکر را به دست حضرت اباالفضل (ع) سپرد شکی نیست. اما این عَلَم، آلت و ابزاری برای زورآزمایی حضرت عباس(ع) نبود بلکه بنا به رسم آن روز، برای انسجام لشکر و اینکه به نیروی مقابل بفهمانند همچنان آماده رزم هستند پارچه یا پرچمی را بر سر نیزه کرده و در جلوی لشکر حرکت می کردند. طبیعی است در این راستا شخصی بعنوان علمدار تعیین می شدکه از قدرت و جسارت بیشتری برخوردار باشد چرا که افتادن عَلَم بر روی زمین موجب تزلزل نیروهای خودی می شد. آنچه که امروز شما عزیزان شاهد آن هستید عَلم یا علامتی نیست که بلا تشبیه حضرت ابوالفضل (ع) در جلوی لشکر حمل می کرده که اگر اینطور بود مجالی برای جنگیدن و دفاع نداشت. واقعیت این است که تاريخچه این علامت، به دوران قاجاريه و زنديه برمي‌گردد اما ريشه اصلي آن را بايد در مسيحيت جستجوكرد. همانطور که می دانیم در دروان صفويه تا زمان شاه عباس اول، عزاداري¬ها و حركت¬هاي شيعي بطور زيرزميني انجام مي گرفته و شاهان و سلاطين هميشه از اجتماعات شيعي خوف داشتند و برخلاف امنيت دستگاه حكومتي خود مي ديدند تا اينكه در زمان حكومت شاه عباس دوم، ورق بر گشت و شاه عباس دوم، به شدت مدافع شيعه و عزاداري سيدالشهدا شد و براي نشر و گسترش عزاداري¬ها و اجتماعات سوگواري شيعي، به فكر چاره افتاد. نقل است که شاه عباس در دستگاه حكومتي خود، وزارتي بنام وزارت روضه‌خواني و تعزيه‌داري ايجاد كرد و وزيري نیز براي آن منصوب كرد. او وزير روضه خواني و تعزيه داري خود را به اروپاي شرقي ‌فرستاد تا در رابطه با مراسم ديني و تشريفات مذهبي آن جا تحقيق كند.
وزير روضه خواني و تعزيه داري نیز در رابطه با اين موضوع، تحقيق كرد و با اقتباس از بسياري از سنتها و مراسم مذهبي مسیحیان و نيز علائم و شعارهاي آنان، نمونه هایی از ابزارها و وسايل خاص اين مراسم و دكورهاي ويژه¬ی محافل ديني و كليسا را به ايران ‌آورد و از آن زمان، برخی از شبیه سازی ها در ایران شکل و قالب مسیحیت به خود گرفت که نمونه بارز آن همین علامت ها است که نه تنها در مليت ايران سابقه نداشته بلکه در دين اسلام و مذهب شيعه نیز جایگاهی ندارد. پس بیاییم سنت های آبا و اجدادی خود را همچنان زنده نگه داریم که خالص ترین و بی ریاترین شیوه عزاداری برای حضرت سیدالشهدا (ع) است و بجای هزینه کردن مبالغ زیاد برای تهیه آلات و ابزاری که هیچ سنخیتی با فلسفه قیام امام حسین (ع) ندارد، برای فرهنگ سازی و حفظ ارزش های دینی و مذهبی خود هزینه کنیم.

محمدرضا جانب اللهی فیروزآبادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

خاموش ميبد گوياي ترجمان جهان

چ دی ۲۹ , ۱۴۰۰
كوته نظري و گذري بر زندگي‌ نامه‌ي: ميرزا علي خاموش ميبدي (تولد: ميبد، 1287 ق درگذشت: 1379 ق ) و فرزندش عباس ترجمان (تولد: كربلا، 30 آبان 1304 ش. درگذشت: 1386 ش ) ميرزاعلي بن محمدحسين بن شيخ علي اكبر شيخ ملك بن شيخ عبدالله بن شيخ مهدي مجتهد ميبدي […]