یا حسين امروز غوغا مي كنم | عقده ديرينه را وا مي كنم |
مرغ جان بانك رهايي مي زند | هجر آهنگ جدايي مي زند |
كوفه را يكباره آتش كرده ام | دشمنانت را به تنگ آورده ام |
آتش دشمن به من كار ي نشد | روي اين آيينه زنگاري نشد |
من به پاي دار رفتم پايدار | مرگ را در بر گرفتم مرد وار |
مسلمت سر داد تا سردار شد | عرش معراجش فراز دار شد |
گر چه دشمن ريشخندم مي كند | دار عشقت سر بلندم مي كند |
اي امور هر دو عالم را سبب | دعوتم كن جان من آمد به لب |
اي پيمبر مسلمت را ياد كن | اي علي مرتضي امداد كن |
اي حسين از عشق تو شيدا شدم | اي پيمبر زاده من تنها شدم |
بنده خود را سرافرازي بده | جان زهرا اذن جانبازي بده |
كوفه را يك جو مروت نيست نيست | اهل اينجا را حقيقت نيست نيست |
مردمي لبريز از نا مردمي | در كشا كش دائما با مردمي |
بي وفايي ، نا جوانمردي ، نفاق | كرده در بيعت شكستن اتفاق |
بی وفایی رنگ این دیوار هاست | روی هر آیینشان زنگارهاست |
پر دلی اینجا خجالت می کشد | تر س مردم را به ذلت می کشد |
تر س از بر دشمن دین تاختن | تر س ازدر راه حق جان باختن |
کوفه از دور ولایت دور شد | هان بزرگ کوفه هم مزدور شد |
تا ولایت رخت از اینجا بسته است | حرمت مهر و وفا بشکسته است |
اند ر اینجا سر زمهمان می برند | روز و شب از یکدگر نان می برند |
کوفه تنها دل به عیش و خواب داد | غیرت و دین را به نان و آب داد |
پول در اینجا خدایی می کند | نوکری ، فرمانروایی می کند |
چشمها را خشم و شهوت کور کرد | غفلت آنها را ز ایمان دور کرد |
کفرشان کفر خفی شرک جلی | رو به دنیا،پشتشان سوی علی |
کوفه دانستم چها با شاه کرد | از چه او سر در میان چاه کرد |
حال می دانم چرا مظلوم بود ÷ | استخوانش از چه درحلقوم بود |
دوستانم زخم بر من می زنند | بهر قتلم جمله دامن می زنند |
آنکه دوشم پشت سر ماموم بود | در پی قتل من مظلوم بود |
هیچکس از کشتنم پروا نکرد | در زدم اما کسی در وا نکرد |
در میان کوفه جانم خسته بود | کوچه ها تاریک ودرها بسته بود |
خانه ها چون قلبها بی نور شد | هر که بود از پیش چشمم دور شد |
! جمال الدین مفیدیان |