محرم درمیبد محله رکن اباد

یک نگاه
مقدمه یا قدم اول

روستای رکن آباد که امروزه، با نام دهستان شهدا نیز شناخته می شود در پنج کیلومتری شهرستان میبدواقع شده است و جمعیتی درحدود 1800 نفر را در خود جای داده است. وسعت خاک این روستا، حدود چهار کیلومتر مربع می باشد؛ از این مقدار وسعت، حدود 5300 هکتار آن متعلق به زمین های کشاورزی است که بیشتر اوقات، بیش از نصف آن زیر کشت نیست. حاصل کشاورزی این سامان، بیشتر گندم و انار و هندوانه و خربزه می باشد.
دو چاه عمیق زمین های این محل را سیراب می کند؛ ولی در قدیم دو قنات و چشمه سار پر آب این کار را به عهده داشته است.

یک هزار پایداری

رکن آباد، از نظر قدمت تاریخی به قرن پنجم نسبت دارد و آن گونه که می گویند: این روستا، با نظر سید رکن الدین یا یکی از نوادگان آن سید جلیل القدر بنا شده است (قبر سید رکن الدین در جوار مسجد جامع یزد می باشد).
ابنیه های کهن این محل تاریخ مدونی فراتر از پانصد سال ندارند.سنگ بنای مسجد جامع رکن آباد تاریخ 927 هجری را نشان می دهد و این مسجد پانصد ساله را به ما معرفی می کند.

نقش های یادگاری

قدیمی ترین زیلوی دست بافت این مسجد، نیز تاریخ 950 هجری قمری را نشان می دهد. گویی این مسجد در کنار دژ و قلعه ای بوده است، چون به مسجد دردز(دژ) نیز خوانده می شده است.بر لوح خاطره ی مردم این گونه نقش بسته است که تاریخ حک شده ، بر سنگ بنای مسجد جامع مربوط است به زمان بازسازی آن و این عقیده را دارند که مسجد ، قبل از آن نیز جایگاه عبادت بوده است که به یقین مقرون است.

مسجد جامع

درخشنده ترین مروارید بر تارک رکن آباد مسجد جامع است. تاریخ آن در بالا ذکر شد. این مسجد دارای یک محوطه ی خوش نمای تابستانه (با گنبدی زیبا) است و شبستانی نیز داشته است که در زمستان نمازگزاران را در خود جای می داده است.
شبستان مسجد جامع، از شصت سال پیش، به طور فرسایشی به ویرانه ای تبدیل شده و کاملاَ تخریب گردیده بود؛ ولی در فاصله سالهای1383-84-85 نمازگزاران همتی شایسته کردند و آن را با سبک سنتی تجدید بنا نمودند. در سالهای 1387-1388 صحن مسجد متبرک جامع هم، با محبت مردم علاقه مند و راهنمایی و همراهی مرکز پژوهش میراث فرهنگی شهرستان میبد به شکلی وزین حالت اولیه معماری خود را باز یافته است و برای همه چشم نوازی دارد.

معراج های خاکی

دیگر مساجد رکن آباد، هم تاریخ دویست سال به بالا را در خود دیده اند. نمونه ی آن مسجد میان (امام خمینی رحمه ا… علیه) می باشد؛ این مسجد که دو مسجد پنجره و مسجدزمستانه ی حاج ابراهیم (موسی بن جعفر علیه السلام)را در کنار خود دارد، در چهار فصل سال جای امنی، برای نمازگزاران فراهم می کرده است.
مسجد میانی بهار و پاییز میزبان اهل دل بوده و مسجد پنجره تابستان ها را طراوت می بخشیده است و مسجد استاد ابراهیم رحیمی زمستان گرم را به نمازگزاران هدیه می کرده است. درود بر افکار بلند اهل ذوق آن زمان.
مسجد محله علیا (مسجد حضرت صاحب الزمان) هم تاریخی دویست ساله داشته است که امروز، بطور کلی بازسازی شده است (تجدید بنا شده است) گرچه تاریخ خود را گم کرده است، ولی بس بزرگتر و خوش نما تر گردیده است و زیبایی کم نظیر، در منطقه دارد.
مسجد النبی در شهرک شهید دلاک رکن آباد، این مسجد نیز با بودجه مردمی، در سالهای اخیر احداث شده است و چند سالی است اهل را برای راز و نیاز با معبود به خود می خواند.
مسجد حضرت ابوالفضل (ع)، مسجدی که تاریخی کمتر از ربع قرن را با خود دارد و با کرامت های یادگاری اش دلهای فراوان را با خود همراه کرده است و ساخت و سازی بس زیبا دارد.

آیینه های علمداری

حسینیه ها نیز در رکن آباد جایگاه شایستۀ خود را دارند. گرچه نمی شود، برای آنها تاریخ مشخصی ذکر کرد ولی قدر مسلّم آن است که حسینیۀ بزرگ رکن آباد تاریخی فراتر از دویست سال دارد و چندین بار توسعه یافته است تا به شکل امروزی آن درآمده است.
حسینیه کوچک رکن آباد هم، تقریباً از همان ابتدا (امروزه از کوچکی آن خبری نیست) شانه در شانۀ حسینیۀ بزرگ داشته است. امروزه حسینیه ای هزار متری با آخرین نمای حسینیه کوچک دو سر یک کوچه و نمای یک خیابان را بر پیشانی دارند.

همجواری با زمزم

آب انبار بزرگ رکن آباد تاریخ 399 ساله را، بر پیشانی خود دارد و طبق نقل مشهور، آب آشامیدنی شش ماه روستا را تأمین می کرده است (در سال دو بار آب گیری می شده است) با لطف میراث فرهنگی شهرستان ظاهر این بنای شکیل، با زیبایی مرمت شده است ولی همّت مسئولان را می طلبد که مسیر ورودی آن، با شکل سنتی مفتوح و مرمت کنند.
آب انبارهای دیگر هم، در رکن آباد عطشها را فراری می داده اند که هر یک در جای خود ارزشی والا داشته اند. نمونۀ آن آب انبار همجوار با مسجد با عظمت محلۀ علیا است (امروزه آن مسجد با نام مبارک امام زمان(عج) سر به فلک می ساید) این آب انبار ، نیز روزهای نیستی را آزموده است و آثاری زیبا، از خود به یادگار ندارد. آب انبار سید عباس (انبار شکسته) هم امروزه دوباره زیبایی ظاهری خود را باز یافته است.

روشنان زمین

حافظ جمال، نیز یکی از ابنیه های تاریخی رکن آباد است که بعضی، به خطا آن را حافل (محفل) جمال نامیده اند. این روستا حافظان وحی را، در قرون هفتم و هشتم، به نام های حافظ اسماعیل و حافظ جمال به خود دیده است. افسوس و بسی افسوس که از این بنا نیز، جز اندوهی باقی نمانده است. خوب پیداست که دیوارهای پر حسرت حافظ جمال زندگی دوباره را می جویند.

به پایداری اراده ها

دو قلعۀ زیبا، در دو طرف این دیار مردان همیشه استوار (ضلع غربی و ضلع جنوب شرقی) چشم ها را می نوازند؛ یکی قلعۀ صحرای ده چشم می نوازد و دیگری قلعۀ صحرای وزیر. این قلعه ها حصن حصین مردم، در روزهای حوادث بوده اند و انباری مطمئن برای غلات آنها نیز به حساب می آمده اند.
گواه این مطلب راههای زیر زمینی است که از بعضی مکان ها رو به این قلعه ها گسترش یافته است.
تاریخ دقیقی، برای این قلعه ها بر نشمرده اند؛ ولی قطعاً تاریخی چند صد ساله را با خود دارند. امروزه کمی نگاه مثبت، به طرف قلعۀ صحرای وزیر چرخیده است و امکان دارد روزهای خوشی را در خود ببیند ای کاش این نگاه با فرهنگ اسلامی ایرانی هماهنگ گردد.

در امتداد زندگی

در جایی، گذرا نام قنات و چشمه ای را بردیم؛ توجه خواننده را، به این نکته جلب نماییم که قنات این روستا نیز شکوه خود را داشته است.
این قنات، از باغ بالا دست (سرچشمه رکن آباد) شروع می شده است و تا نزدیکی های دروازه قرآن یزد امتداد داشته است.
خوب روشن است که دستان و بازوان پر تلاش و اندیشه های بلند این چشمه سار را به روستا رهنمون شده اند.

و اما مردمش …

می گویند نجابت مردم این سامان نیز سابقۀ تاریخی دارد این را نیز می شود دید و حس کرد. راستی ریشۀ آن در کجاست؟ چرا مردم این سامان بیشترین بناهای مذهبی را در اختیار خود دارند؟
آگاهان، خود می دانند که مرشدان جامعه نقشی بس بلند، در این راه دارند. این روستا سابقه ای بس درخشان از نظر روحانیت داشته است. بر خلاف بسیاری از روستاهای کشور، این سامان هرگز از جهت روحانیت مضیقه ای نداشته است. وجود عالمان بزرگی (آیت ا… کشفی و میرزا آقای عنایت اللهی حاج شیخ احمد و حاج شیخ داوود و…) در طول تاریخ، حیات این روستا را طراوت بیشتر داده اند. امروز نیز مجتهدی فرهیخته (حاج شیخ حسن مجتبی) را در دامن خود دارد.

سخن پایانی:

شهدا را، باید در مقوله و مصحفی جدا به تماشا نشست آنچه به دیده ها هدیه شد نگاهی گذرا بود به مواهب طبیعی و سنتی و معماری رکن آباد. با این که به خاطر بعضی مشکلات اجتماعی از زلالی های این روستا نیز کمی کم شده است، ولی هنوز آنقدر روشنی وجود دارد که کتابی را بیاراید و نمونه بودن این روستا را به رخ اهل دل بکشد که نیکند و نیکویی را می شناسند و قدر می گذارند.
کتاب آیینه های آسمان برگهایی از زندگی نامۀ شهدای نامدار این دیار را پیش چشم اهل بصیرت می گشاید.

پرده اول، آغاز همدلي

شب هاي محرم ركن آباد، با محلات ديگر، كمي فرق مي كند. در ركن آباد هنوز هم يك هيأت زنجير زني بيشتر وجود ندارد. اگر چه مسئولان هيات مشخص هستند، ولي هرگز زنجيرزنها تحت نام هيأتي عزاداري نمي كنند. آن ها يك هيأت را مي شناسند و آن هم هيأتي است كه هر شب براي عزاداري به حسينيه مي آيد. براي همين، شب هاي اول بچه ها ي زنجيرزن و سينه زن تعدادشان به صدتا هم نمي رسد، امّا در شب هاي تاسوعا و عاشورا به سيصد نفر هم مي رسند. به لطف مولا زمزمه اي پيدا نمي شود كه بوي تفرقه بدهد، اگر زمزمه اي هم باشد به خاطر اختلاف سليقه است بعضي مي گويند، قديمي ها جايشان را به بچه هايشان بدهند تا آن ها نوحه خواني كنند. اين ها ديگر پير شده اند و توانايي خواندن را ندارند. پيرها هم كه اصرار دارند كه باشند و خيلي ها هم مي گويند كه باشند: اين ها نعمت هستند.

پسندي يگانه

  در ركن آباد ، دو مجلس روضه خواني در يك شب برگزار نمي شود. اگر قرار باشد؛  به روضه بروند همه با هم هستند، آن هم در يك مجلس. 

گاهي مي شود كه قرار است در حسينيه تعزيه بخوانند از طرفي هم در محلي روضه خواني است. ساعت شبيه خواني را آن قدر به عقب مي اندازند كه روضه تمام شود.

پايداري سنت ها

برنامه های حسينيه هاي ركن آباد از صد سال بيشتر به اين طرف، هميشه به همين شكل بوده و دست نخورده است. همه مي دانند مراسم پنج شب اول كجاست و پنج شب دوم كجا. امشب چه تعزيه اي خوانده مي شود و فردا چه. هركسي چه شب و يا چه روزي مهماني مي دهد و به اصطلاح بغده تابي دارد. حتي نكته آغاز و پايان را هم مي دانند. كوچك و بزرگ شعرها را از حفظ هستند. فقط لازم است كه يكي ابتداي يك شعر را بگويد، بقيه را خودشان ادامه مي دهند.

«شاه كشيدن»

نماز جماعت مغرب و عشا كه تمام مي شود، عده اي از نمازگزاران، چند دقيقه اي فرصت مي كنند كه سري به خانه بزنند و اهل و عيال را آماده حضور در مراسم عزاداري كنند، اما بعضي ديگر از مسجد كه بيرون مي آيند، بي معطلي جلوي مسجد امام مي ايستند و همديگر را به همآوايي مي خوانند و شوري را آواز مي كنند ـ كشيده و پر طنين و هماهنگ و غرا (ا… و محمد است و علي) سه بار شعارشان را تكرار مي كنند. به اين سنت «شاه كشيدن» مي گويند، معني شاه كشيدن را نمي دانيم . چون سماور هم كه مي خواهد به درجه ي جوش برسد مي گويند: دارد شاه مي كشد.
هر شب محرم شعار و شعر خودش را دارد كه همه ي آن ها را پيش رويتان مي گذاريم. شايد با مطالعه شعر ها موافق اين نظر باشيد كه اين شعرها هم، كمي با شعرهاي جاهاي ديگر فرق دارند.
شب اول: بين راه
دسته اول
شد محرم شيعيان خاك سيه بر سر كنيد
گريه از بهر حسين آن سبط پيغمبر كنيد
دسته دوم
كشته مي گردد حسين و مي شود زينب اسير
زاشك خونين در غم او ديده ها را تر كنيد
شب اول: داخل حسينيه
دسته اول
محرم است امشب شب غم است امشب
خيرالنسا سيه پوش در ماتم است امشب
دسته دوم
در ماتم شهيدان صد آه و ناله داره
امشب كه تازه گشته داغ هزار ساله
شب دوم : بين راه
دسته اول
شام دوم محرم آمد
بر آل علي شب غم آمد
دسته دوم
كن شال عزا به گردن خويش بر سينه زنان پيمبر آمد
شب دوم: داخل حسينيه
دسته اول
شد محرم غم به دل هاي محبان جا گرفت
اهل بيت مصطفي در كربلا مأو ي گرفت
دسته دوم
بار از پشت شترها چون نهادند بر زمين
لرزه بر پشت تمام عروه الوثقي گرفت
دسته اول
چون شاه شهيدان به صف كرب و بلا شد
آن دشت به شاه شهدا دشت بلا شد
دسته دوم
فرمود كه اين دشت چه خوانند به نامش
گفتند كه هم ماريه و دشت بلا شد
شب سوم: بين راه
دسته اول
چون حسين از شهر يثرب شد برون
هاتفي گفتا به گوشش نهروون
ثم اقررتم و انتم تشهدون
ثم انتم هؤلاء تقتلون
دسته دوم
شاه مظلومان ز بيداد يزيد
چون به دشت كربلا منزل گزيد
كف زنان گفتند اتباع يزيد
مي شود اولاد پيغمبر شهيد
شب سوم: داخل حسينيه
دسته اول
اين همان ماه است كه زينب بي برادر مي شود
اين همان ماه است كه او بي يار و ياور مي شود
دسته دوم
اين همان ماه است كه عباس علمدار حسين
از جفاي كوفيان بي دست و بي سر مي شود
شب چهارم محرم: بين راه
دسته اول
اين چه سپاهي است كه به صد شور و شين
نيزه كشيدند و تيغ و سنين
مي رسند اين دم سر راه حسين
حر دلاور رسيد
دسته دوم
آب ببستند روي اطفالشون (اطفالشان)
ضبط كنند جمله زر و مالشون (مالشان)
مي شوه ( مي شود ) قربان جلوي راهشون
حر دلاور رسيد
شب چهارم: در حسينيه
دسته اول
منصب شاهانه چو اقرار شد
حضرت عباس علمدار شد
دسته دوم
كرد حسين اهل حرم را خبر
اكبر من قافله سالار شد
دسته اول
بوسه بر دست شه دين علي اكبر زد و رفت
آتش غم به دل سبط پيمبر زد و رفت
دسته دوم
از صف ميمنه تا ميسره چون شير خدا
تيغ بر تارك اعداء ستمگر زد و رفت
شب پنجم محرم: بين راه
دسته اول
شد محرم چون شب پنجم به صد افغان و شين
حر رياحي بيامد بر سر راه حسين
دسته دوم
عرض كرد حر خدمت شاه شهيد كربلا
ما رخصت كن رويم تا كشته شيم راه خدا
داخل حسينيه: مناسب شب سوم، چهارم و پنجم
دسته اول
شاه شهيد آمده در كربلا
تا بدهد سر به ره امتحان
دسته دوم
شمر لعين آمده در كربلا
از طمع ملك ري آن بي حيا
شب پنجم: داخل حسينيه
دسته اول
مرغ سفيدي است به كرب وبلا
خوش پر و خوش بال و رخش چون هما
دسته دوم
هر نفسي ناله بر آرد به آه
واي حسين كشته شد
دسته اول
فاطمه فرمود به شور و نوا
اي عرب قاصد كرب و بلا
دسته دوم
(گو ـ به ـ حسينم) از پدر من چه خبر
گفت سر از پيكر او شد جدا
دسته اول
شور در جن و ملك، در انبيا افتاده بود
خوب مهمان بي كفن در كربلا افتاده بود
دسته ي دوم
آن كه مي پوشيد دائم حلّه ي جنّت به بر
جسم او عريان به دشت كربلا افتاده بود
دسته ي اول
اين چه شور است كه در سطح جهان است فلك
اين چه آشوب و چه غوغا و فغان است فلك
دسته ي دوم
اين چه شور است كه از سطح زمين تا به سما
همه جا ناله و فرياد و فغان است فلك
دسته اول مصرع هاي زيررا مي خوانند و دسته دوم «حسين است حسين» را تكرار مي كنند:
كشته ي راه خداكيست؟
سر بريده زقفا كيست؟
شافع محشر ما كيست؟
اين عزا بهر كه بر پاست؟
ناله بهر كه مهياست؟
دسته ي اول
آسمان خون چكد از بهر حسين
بهر فرزند رسول ثقلين
به حسن گريه كنم يا به حسين
جواب: به حسينم ، به حسينم، به حسين
دسته ي دوم
عابدين نوگل بستان تو بود
عسكري شمع شبستان بود
به حسن گريه كنم يا به حسين
جواب: به حسينم، به حسينم به حسين
شب ششم محرم، بين راه
دسته اول
اي محبان علي مرتضي خوش آمديد تعزيه داران شاه كربلا خوش آمديد
دسته اول
آمديم تا اشك ريزيم بر شهيد كربلا
جملگي با هم در اين ميدان و اين بزم عزا
دسته دوم
اي محبان علي جاي شما خالي بود
زين مصيبت همه سر تا به پاي آمده ايم
شب هفتم محرم: بين راه
دسته اول
چون شب هفتم ماه حكم شد از ابن زياد
آب بنديد حسين منع ز آب است امشب
دسته دوم
آب بن سعد به روي شه مظلوم ببست
حرم آل عبا قحطي آب است امشب
شب هفتم: داخل حسينيه
دسته ي اول
قحطي آب است امشب در زمين كربلا
در ميان خيمه هاي عترت آل عبا
دسته ي دوم
ناله ها ي كودكان شاه مظلومان حسين
مي رسد بر عرش اعظم بر حريم كبريا
شب هشتم: بين راه
دسته اول
اي زمين كربلا سويت شتابان آمدم
بهر قربان آمدم
خود نه تنها اي زمين با نوجوانان آمدم
بهر قربان آمدم
دسته دوم
اي زمين كربلا از مكه با عز و شرف
با دو صد شوق و شعف
حج بدل بر عمره كردم شاد و خندان آمدم
بهر قربان آمدم
شب نهم محرم: بين راه
دسته اول
خورشيد لقا حضرت عباس دلاور
آمد به صف معركه ي لشكر كافر
آن شير غضنفر، با تيغ دو پيكر
دسته دوم
گفتا پسر سعد به لشكر مگريزيد
گيريد شما دور ابوالفضل چو از كين
كنيد حمله به يك يار
بر آن مير علمدار
داخل حسينيه:
دسته اول
امشب كه شب قتل علمدار حسين است
فردا همه آفاق پر از شيون و شين است
دسته ي دوم
بر حضرت عباس بگرييد محبان
هفتاد و دو تن عازم قربان حسين است
داخل حسينيه:
دسته اول
امشب دو دست عباس بر زير سر نهاده
فردا چو شاخ طوبي از پيكرش فتاده
دسته دوم
امشب حسين وضو ساخت با آب ديده ي او
فردا كند تيمم بي غسل و سدر و كافور
دسته ي اول
خسرو لب تشنگان گفتا به عباس دلاور اي برادر
اي علمدار من و سقاي طفلان اي برادر
دسته دوم
فكر آبي كن براي جمله ي لب تشنگانم اي برادر
هم براي عابد بيمار و اصغر اي برادر
شب دهم: بين راه
دسته ي اول
شب قتل است يك امشب شه دين مهمان است
مكن اي صبح طلوع
زينب غم زده در ناله و در افغان است
مكن اي صبح طلوع
دسته دوم
شب قتل است همه اهل حرم گريه كنان
بر سر و سينه زنان
ام ليلا زغم اكبر خود حيران است
مكن اي صبح طلوع
داخل حسينيه
دسته اول
شب قتل حسين است مي زنيم جوش
فلك سرگشته و عالم سيه پوش
دسته دوم
شب قتل حسين بي گناه است
فلك سر گشته و عالم سياه است
تمام اشعاري كه در شب پنجم محرم در داخل حسينيه خوانده مي شود، در شب عاشورا هم خوانده مي شود چون مخصوص شب عاشورا ست كه در شب ختم برنامه هاي حسينيه حضرت ابوالفضل هم تبركاً خوانده مي شود.

نظم در برنامه ها

  برنامه هاي شب هاي محرم از قديم داراي نظمي محكم و پا بر جاي بوده است و قابل تحسين، آن چنان كه امروزي ها هم نمي توانند خللي در آن وارد كنند. اولين  برنامه ي شب هاي محرم آيين سينه زني است كه به آن دسته سينه زني هم مي گويند. در اين دسته ي سينه زني، همه و همه شركت مي كنند وكوچك و بزرگ فرق نمي كند. كوچكترها كه حرارت و شور بيشتري دارند، در دسته جلو حركت مي كنند و براي همين تا آن جا كه يادم مي آيد هميشه آهنگ و ريتم خواندنشان تندتر است و در دسته ي عقب يا دوم بيشتر ميانسالان حضور دارند،  آن ها هم كه كمي دورتر به راه افتاده اند در اين دسته جاي مي گيرند.

حضوري بي ريا و دوست داشتني

عجيب است كه همه مردهاي محل سعي مي كنند؛ در دسته ي عمومي سينه زني جواب در جواب حاضر باشند و اگر شبي به سهو نتوانند در آن شركت كنند آن را بي توفيقي مي بينند و سعي در جبرانش دارند. بچه هاي شيرخواره و كودكان تازه به راه افتاده هم يا در آغوش پدرها و يا دست در دست آن ها شكسته و بسته، با شعرها، حركت دست ها و عزاداري آشنا مي شوند و هر شب پدرها را مجبور مي كنند كه زودتر آماده شوند و آن ها را به دسته سینه زنی برسانند.

پافشاري بر سنت ها

هر شب كه مي گذرد اين هيأت و دسته، جمعيت بيشتري را  با خود همراه مي كند. شايد صد سال هم بيشتر باشد كه مسير حركت اين دسته عوض نشده است. شعرها دست نخورده مانده اند. اگر هم بخواهي تغييري در شعري بدهي، با احساسات  مردمي رو به رو به خواهي شد كه مي گويند: «امام گفته است كه عزاداري سنتي و ديگر هيچ». همه چيز عوض شده است و رنگ باخته است جز اين مراسم سينه زني.

آهنگ يك دلي پايدار

  پنج شب اول ماه محرم دسته ي سينه زن، از مسجد امام به طرف حسينيه محله ي عليا حركت مي كند و پنج شب دوم از مسجد صاحب الزمان (عج) محله ي عليا به طرف حسينيه بزرگ. اين شيوه هم لايتغير است. گروه طبال و شيپورچي هم طبق سنت قديم، در جايي و نقطه اي هميشگي، با مردم همراه مي شوند. تقريبا طبال ها و شيپورچي ها به صورت موروثي اين كار را پيش مي برند، آهنگ و نواي هاي موسيقي آن ها هم از قديم به ارث رسيده است. هر چیز ديگر هم كه بنوازند، حال و هواي موسيقي و آهنگ هاي قديمي را نمي دهد. موسيقي ماندگار ويژه  دسته سينه زني. 

شعرهاي پرشعور

   شعرهاي در طول مسير، به تناسب شب ها است. در حسينيه هم همين طور. هر شعري كه در مسير خوانده شود، شعر مناسب با آن در حسينيه خوانده مي شود. آهنگ و ريتم شعرهاي داخل حسينيه كمي تندتر و احساسي تر است. اصولاً هر شعري كه در حسينيه خوانده شود، پنج بار آن را، جواب در جواب مي خوانند. هميشه شعر دسته اول و دسته دوم به هم تفاوت دارد، منتهي وزن و اركان آن ها يكي است.

لحظاتي با زيارت عاشورا

از دسته سينه زني گفتيم. دسته سينه زني با شاه كشيدن، در حسينيه تمام شود همان شعار آغازين ـ ا… و محمد است و علي ـ دسته اول مي گویند و دسته دوم تكرار مي كند شعارها تكراري اند بر خلاف شعرها. اما آن قدر دلنشين اند كه آرزوي دوباره تكرارش را مي كني. دسته كه تمام مي شود. براي چند دقيقه اي مردم استراحت مي كنند. البته چند سالي است كه زيارت پر فيض عاشورا اين لحظات را به كربلا متصل مي كند.

نمادها

تا هيأت زنجيرزن به حسينيه بياید فرصتي است كه كمي از نمادها صحبت كنيم. در حسينيه هاي ركن آباد مثل همه ي حسينيه ها هر چيز نماد يك جريان تاريخي عاشورا است. نخل نماد پيكر به خون افتاده مولاست كه ارادتمندان بر شانه ها مي گذارند و تشييع مي كنند. سروي كه بر سينه نخل قرار مي گيرد، هم، نماد سرو قامتي مولاست و هم سروقامتي كه درسينه پدر جاي گرفته ـ حضرت علي اكبر(ع) ـ و هم نماد پرچمدار سرو قامت كربلا و قاسم بن حسن را ـ عليهم صلوات ا… ـ شمشيرها هم كه در كنار هم بر روي نخل قرار گرفته اند، نماد خنجرهاي ستمي هستند كه بر پيكر مولا وارد آمده اند و … شرده ها نماد علمداري و دلاوري پرچمدار كربلا هستند و زنجيرها نماد به زنجير بسته شدن آزادگان در اسارت افتاده آل ا… جغجغي ها نماد سنگ هايي هستند كه به پيكر مولا زده شد و سينه زدن ها نماد صبوري خواستن براي سينه هايي است كه در داغ مولا و يارانش مي سوزند.
سقاخانه ها همان حجله خانه ها هستند كه براي حضرت قاسم درست كرده اند (درستي و نادرستي روايتش را نمي دانيم) كلك در ميانه ميدان حسينيه، نمادي براي ميدان جنگ است و چرخيدن اسب ها در ميدان جنگ. لباس سرخ نماد سپاه شوم بني اميه و لباس هاي سبز و سفيد نماد پوشش حسين (ع) و يارانش. طبلها و شيپور نمايه اي از آهنگ روز نبرد نابرابر و خونين كربلا را به نمايش مي گذارند. تشت هاي آب، نماد فرات است و لب خشك ابوالفضل و اهل البيت(ع). گهواره نمايه اي است كه خوابگاه حضرت اصغر را پيش چشم همه مي گذارد.

شانه هاي زخمي

 نوبت به هيأت زنجيززن مي رسد. پنج شب اول از جلوي مسجد صاحب الزمان كارشان را شروع مي كنند ـ در فاصله ي صدمتري حسينيه حضرت ابوالفضل محله ي عليا ـ و پنج  شب دوم و متصل به عاشورا، از جلوي مسجد امام، در نزديكي حسينيه ي بزرگ. زنجير زني، در اين روستا سابقه ي كمتر از پنجاه سال دارد. قبلاً به شيوه اي محلي سينه مي زده اند، يا بهتر بگويم جوش مي زده اند. يكي مي خوانده است و تعدادي سينه زن دو دستي سينه مي زده اند. امروز هم بعضي از خواننده ها شعرهاي سينه زني مي خوانند اما با شيوه امروزي يزدي. 

دسته ي زنجير زني ركن آباد هم آداب خودش را دارد، هنوز هم شروع كننده كسي است كه چهل سال است كه مي خواند. او دسته زنجير زن ها را، با خواندنش به حسينيه مي آورد. امروزي تر ها داخل حسينيه مي خوانند و آخرين خواننده، هيأت را با مصيبت خواني و دعا به پايان مي برد، ولي مراسم اين محل كه تمامي ندارد.

ادامه ي برنامه با جغجغي زني

  بعد از مراسم زنجيرزني نوبت به جغجغي زني (سنگ زني) مي رسد. 

تعدادي از بچه هاي محل ، بعد از زنجير زدن جغجغي ها را به دست مي گيرند. راستي اين وسيله چه شكلي است. دو قطعه چوب استوانه اي، با قطر كمتر از ده سانتيمتر و با ارتفاع حدود هفت سانتيمتري و با جا انگشتي چرمي كه يكي در انگشت وسط دست راست و ديگري در انگشت وسط دست چپ قرار مي گيرد.
با فراش قضاي خواننده (فراش قضا زد به فلك خيمه ي ماتم) اين مراسم شروع مي شود خوانندگي اين مراسم هم تقريبا موروثي است، البته آن حال و هواي قديمش را ندارد. آن خواننده قدر عمرش را به شما داد وكسي نتوانست كه طمطراق و آن نواي جانانه را به نمايش بگذارد، با اين همه مراسم ديدني و جذابي است كه به دل امروزي ها، مخصوصا ميهمانان مي نشيند. گاهي هم از بر و بچه ها دعوت مي شود كه در محلي ديگر اين مراسم را اجرا كنند، كه اجابت مي كنند.
مراسم سنگ زني سبك خاص خودش را دارد. اين طور نيست كه همه بتوانند آن را انجام دهند. بايد كمي تمرين كرده باشي كه بتواني گامهاي اولش را برداري. هر چه تجربه دارها و قديمي ها در اين مراسم بيشتر باشند، دلنوازتر و ديدني تر مي شود.
مراسم جغجغي با يك ريتم زيباي دعايي تمام مي شود. بعد از مراسم سنگ زني نوبت به روضه خواني مي رسد. اين مراسم هم از قديم الايام جز لاينفك شب هاي محرم ركن آباد بوده است و همچنان ادامه دارد.

پا منبري خواني

   در ركن آباد يك سنت حسنه وجود دارد كه در طول سال و به ويژه محرم تكرار مي شود و آن هم «پا منبري خواني» است. در پا منبري خواني تعدادي كه سابقه اي و تجربه اي در اين زمينه دارند، در كنار منبر مي نشينند و شعرهاي مناسب هرشب را، به شكلي بسيار دلنشين مي خوانند. در اين مراسم گروه دوم، وقتي نوبتشان مي شود يك بند از نوحه را تكرار مي كنند، ولي گروه اول كه در اين كار خبرگي دارند، بيت هاو بندهاي ديگر نوحه ي پامنبري را پيش مي برند. ذكر ابتداي روضه خواني چند دقيقه اي طول مي كشد ، امّا ذكرهاي مياني (در پايان سخن هر واعظ و روضه خوان) كوتاه و گوياتر است.

روضه خواني شبهاي محرم

  روحانيون محلي در فرجه اي كه در اختيارشان هست ـ تقريباً يك ساعت ـ به وعظ و خطابه مي پردازند و داستان هاي عاشورايي را باز مي گويند . مقتل خواني مي كنند و خلاصه كلام اين كه روضه امام حسين (ع)  را سر پا مي كنند. 
  از روضه خواني به اختصار مي گذريم چون همه مردم، با اين مراسم آشنا هستند. وارد مقوله شبيه و تعزيه خواني مي شويم. منتهي قبل از آن بسيار  به جاست، اگر از ياران عزا خواني هم كمي بگوييم.

ياران عزاخوانان

ياران عزاي كيست كه بر دشت كربلاست
ماتم نشين ملايك و صاحب عزا خداست
وقتي روضه خواني تمام مي شود، خلاصه زيارت دوره ي سنتي امام حسين و امام رضا و حضرت صاحب الزمان ـ عليهم صلوات ا… ـ خوانده مي شود. ناگهان مي بيني كه جمعي از جوانان و نوجوانان و ميانسالان دور كلك (دايره وسط حسينيه كه براي اسب دواني و نقل گرداني و شرده گرداني است) به حركت در مي آيند و به خواندن شعر ياران عزا با كمي تغيير مي پردازند.
«يارون عزاي كيست كه بر دشت كربلاست
ماتم نشين ملائک و صاحب عزا خداست»
خيلي راحت مي شود فهميد كه اين ها كه دور كلك مي چرخند، شكل درست شعر را مي دانند و به عمد اين گونه مي خوانند كه روال سنتي اش را از دست ندهد. تك بيتي كه كمي بالاتر آورديم ، مدام توسط عزاداران دور كلك، در پاسخ گروه همخوان که كنار منبر ايستاده اند و شعر بيست بيتي ملك اصفهاني را همخواني مي كنند تكرار مي شود.

سنتي ويژه دهه ي اول محرم

شيوه ياران عزاخواني اين است كه پنج شش نفري در كنار منبر مي ايستند و در پاسخ به افراد مياني كه از آن ها اسم برديم يك بيت از شعر ملك اصفهاني را مي خوانند و بعد از هر پاسخ بيت بعدي را ادامه مي دهند. هر اندازه، كناري ها آهنگ كلامشان را بالا ببرند جوهر كلام ميانيها هم جاندارتر مي شود. شعر ياران عزاي كيست پيش درآمد تعزيه است و سنت نيست كه در جاي ديگر و وقتي جز شب هاي دهه ي اول محرم خوانده شود تازه فقط اين شعرها در شب هاي ده گانه آغاز محرم خوانده مي شود نه وقت ديگر. با تمام شدن كار ياران عزا خوان ها شبيه گروه طبلان بر طبل شبيه خواني مي كوبند و مدام مي نوازند تا شبيه خواني شروع شود.
و اما شعرهاي ملك اصفهاني:
ياران عزاي كيست كه بر دشت كربلاست
ماتم نشين ملايك و صاحب عزا خداست
اين ماتم حسين علي شافع جزاست
نور دو چشم حضرت زهرا و مرتضاست
اين ماتم كسيست كه هر كس بر او گريست
اندر بهشت جاه و مكانش به غرفه هاست
اين ماتم كسي است كه روزي هزار بار
خود را اگر هلاك كني زين عزا رواست
اين ماتم كسي است كه بر دوش مصطفي
گشتي سوار اي دل غافل، كجا رواست؟
اين ماتم كيست كه جبريل دم به دم
ميزد به سر دو دست كه مخدوم من كجاست؟
اين ماتم ضياء دو عين محمد است
اين نخل جويبار گلسان لافتي است
اين ماتم كسي است كه گرد حريم او
بر ديده هاي فوج ملايك، چو توتياست
اين ماتم كسي است كه در هفت آسمان
سيلاب خون چكان، ز چشم ستاره هاست
اين ماتم كسي است هر روز در نجف
چندين هزار آه، در آن سرزمين به پاست
اين ماتم كسي است كه هر روز در بقيع
صبح و مسا و شام و سحـر وامصيبتاست
اين ماتم كسي است که آهو به امر حق
آورد بچّه نزد وي، اكنون كجا رواست
اين ماتم كسي است كه اندر كتاب ها
در شأن وي حديث ولا، غيرمنتهاست
اين ماتم كسي است كه يك ذره تربتش
ريزد، اگر به كام، بلاشك از او شفاست
امروز در زمين بلا خيز كربلا
در خاك و خون فتاده سر از پيكرش جداست
جسم شريف آن گل گلزار باغ دين
از ضرب سم اسب عدو همچو توتياست
اعضا مثال پـرده ي بادام چاك چاك
سر بر سنان و نيزه ندانم چه مدعاست
اهل حريم آن شه مظلوم تشته لب
لب ها، ز تشنگي همه مانند كهرباست
يارب، عجب مصيبت عظماي داده روي
نتوان شنيد آن چه حكايات كربلاست
دارد ملك گناه برون از شماره ها
وي را همين اميد به سلطان كربلاست

تعزيه ها

هر شب دهه ي اول محرم ركن آباد شبيه خواني دارد. پنج شب در حسينيه ي محله ي عليا و پنج شب در حسينيه بزرگ محل پايين. از شبيه وهب گرفته تا شبيه شهادت همه و همه به زيبايي اجرا مي شود در حسينيه ي حضرت ابوالفضل، عموماً شبيه وهب و علي اكبر و حر و عباس و مسلم خوانده مي شود و در حسينيه ي بزرگ دوطفل مسلم و وهب و حر و عباس. اين تعزيه ها هر چه به عاشورا نزديكتر مي شوند شور و حالشان را بيشتر مي كنند. اين شور و سوزها در شبيه و تعزيه حضرت عباس، در شب تاسوعا به اوج مي رسد. آن قدر اشك از مردم مي گيرد كه گفتني نيست. چه جوان هايي كه مي آيند و با پاي برهنه لباس عرب بياباني و كوفي مي پوشند. نذر كرده اند كه كربلايي شوند. بچه دار شوند. زندگيشان سر و سامان بگيرد و بالاخره امام و ابوالفضل (ع) دستشان را بگيرند.
با پايان يافتن شبيه خواني مراسم هرشب محرم ختم مي شود، حدود ساعت هاي دو صبح، با اندك كم و زياد، ولي پايان شبيه خواني شب هاي تاسوعا و عاشورا به ساعت چهار صبح هم مي رسد.

شرده برداري(شدّه، شرزه)

يكي از برنامه هاي هرشبه ـ پس از شبيه خواني ـ شرده برداري است اندكي از جوانان كه تعدادشان هم كم است و ازتعداد انگشتها بيشتر نمي شود به كار شرده برداري مي پردازند.
آن قديم تر ها شرده برداري، براي خودش ابهتي داشت. راستي شرده چيست؟ آن ها كه شكل و شمايلش را نديده اند. مطمئناً، خيلي دوست دارند نقشي از آن نماد را، در ذهن داشته باشند. دو استوانه را در نظر بگيريد، يكي به قطر 25 سانتيمتر و ارتفاع 15 سانتيمتر و يكي به قطر 100ـ 120 سانتيمتر و ارتفاع كمتر از 10 سانتيمتر اين دو را در داخل يكديگر بگذاريد و با چند تيره چوب محكم به هم وصل كنيد. مثل اراده هاي (ارابّه) درشكه هاي قديم. اين كار را سه بار تكرار كنيد تا سه اراده اين شكلي داشته باشيد. يادتان باشد كه استوانه كوچك وسطي از وسط خالي است و مي شود چوبي، به قطر 10ـ 15 سانتيمتر از آن رد كرد اگر يك چوب بلند 5 متري داشته باشيم كه تقريباً 5/1 متر و بالاي آن حالت مخروطي داشته و سه كرّك يا اراده را بالاي اين چوب بلند رد كنيم و فاصله اي حدود نيم متر ميان هر اراده داشته باشيم آن وقت يك «شرده» داريم، البته به شرط آن كه قواره هاي پارچه هاي جور وا جور و رنگ وارنگ قديمي را هم بر روي هر اراده و در كنار هم آويزان كنيم، آن گونه كه جايي از اراده ها خالي نباشد آن وقت شرده ما كامل است حالا ما شرده اي داريم كه وزن آن كمتر از 40 و بالاتر از 50 كيلو نيست، اما همه وزن شرده در بالا قرار دارد. خوب پيداست ؛ مرد مي خواهد كه چوبي پنج متري كه سه كرك سنگين در بالا داشته باشد را، با تعادل از زمين بلند كند و بالا ببرد و در مكاني بالاتر از سر، دقايقي روي يك دست نگه دارد.
اين را كه درباره شرده نوشتم، شرح حال شرده هاي قديمي بود كه هم جنس كرك ها از چوب بود و هم علم ميان آن را از چوبي محكم و سخت مي تراشيدند. امروزه هم پارچه ها سبك تر شده اند و هم ارابه ها به دو تا تقليل يافته اند و هم قد چوب ميان آب رفته است و بيش از سه و نيم متر نيست.

شرده گرداني

 جذاب ترين صحنه شرده برداري كه شامل قديم و جديد مي شود، شرده گرداني جلو نخل برداران است. اين كار هم قدرت بدني فراوان مي خواهد و هم تعادل زياد از حد و هم جسارت. 

عزاداري به شيوه اجنّه

آييني ديگر در ركن آباد برپا مي شود، آن هم پس از نخل برداري شب پنجم محرم، شب و روز عاشورا و روز سيزده محرم در دو حسينيه. اين آيين مراسم «حاجم باقربانت حسين» است (درست: اي جان به قربانت حسين ـ جانم فدايت يا حسين است). شايد اگر از خيلي از همين مردم ركن آباد هم بپرسي از چرايي و كم و كيف آن كمتر بدانند.
مراسم اي جان به قربانت حسين، عزاداري به شيوه ي اجنه است. خوب آگاهيد كه گروهي از اجنّه، به همراه زعفر جنّي در عاشوراي 61 هجري براي حمايت و ياري مولا حسين (ع) به كربلا آمدند كه امام ياري اشان را نپذيرفتند و فرمودند: «برويد و براي من عزاداري كنيد». اين مراسم براي همين امر است. اين مراسم با اين شعر شروع مي شود كه:
منم اي تشنه لب كرب و بلا زعفر زاهد به جهان
جانب باب تو من پادشه ام بر همه اين جنيان
يكي اين شعر را مي خواند و بقيه بر سينه مي زنند (در دو دسته ي جدا گانه، امّا در كنار هم، آن هم در كنار نخلي كه تا لحظاتي پيش بر شانه هايش بوده است) و شعر همخوانيشان را تكرار مي كنند:
اي جان به قربانت حسين
جانم فدايت يا حسين
دو سه بيت از شعر كه خوانده مي شود با اشاره خواننده، همه ي يك دسته، از زمين جستن مي كنند وشعر تكراريشان را مي خوانند و بعد دسته ديگر، اين كار سه بار پي در پي تكرار مي شود، آن وقت مي ايستند و باز خواننده مي خواند و باز هم با اشاره اش همان روال اول تكرار مي شود. شعر اول كه تمام شد، خواننده شعر «روزي كه سر حسين بر نيزه زدند» را مي خواند و همه در جوابش مي گويند «حسن يا حسينم» او مي خواند و نخل برداران حسن يا حسينم را تكرار مي كنند. با اشاره اي، اين بار همه با هم از زمين جستن مي كنند و با شور و احساس خالصانه حسن يا حسينم را مي خوانند.

آيين قرباني

قرباني كردن هم در ركن آباد آداب و سنت خودش را دارد. گوشه اي از اين مراسم در شب پنجم محرم قبل از نخل برداري ـ در حسينيه حضرت ابوالفضل محله ي عليا ـ انجام مي شود و عمده آن در شب عاشوراي ابا عبدا… در حسينيه بزرگ. البته در قديم تعداد گوسفندهايي كه ذبح مي شد به تعداد انگشتان دستها هم نمي رسيد ولي امروز علاقه مندان به مولا نزديك به يك ساعت و نيم مردم را در انتظار مي گذارند و شب را به اذان صبح نزديك مي نمایند و پشت سر هم گاو و گوسفند و شتر قرباني می كنند.
مراسم قرباني، با همه خوبي هايي كه دارد، يك عيب هم دارد كه در شب انجام مي شود و آن هم در جلوي چشم كودكان و نوجوانان، كه اگر عشق به مولا نبود خدا مي دانست چه عاقبت بدي داشت، ولي با نگاه مولا خيلي از نگراني ها رفع مي شود، امّا باز هم والدين نگرانند و از دست اندركاران مي خواهند؛ مراسم قرباني در جايي ديگر انجام شود كه حداقل بچه ها مستقيم در جريانش نباشند، ولي در جوار حسينيه باشد و از عظمت قرباني ها نكاهد؛ از طرفي هم تا مي شود اين قرباني ها در روز تاسوعا و عاشورا انجام شود و تعداد اندكي نيز به عنوان نماد در حسينيه باشد. براي اين كار فكرهايي شده است و مكاني در پيش چشم حسينيه برايش تدارك شده است و همراهي صاحبان ظاهري قربانيها را مي طلبد.

نخل برداري يا وداع با نماد پيكر امام شهيد

يكي از آيين هاي ديدني ركن آباد مراسم نخل برداري است كه اين مراسم هم در اين محل ويژگي خودش را دارد. شايد اين را قبول نداشته باشيد ، ولي اين هم يك واقعيت است . آن ها كه هر سال مي آيند و عاشقانه اين مراسم را رصد مي كنند به اين نظر اعتراف دارند. اين مراسم سوز عجيبي دارد. همه در و ديوار حسينيه دارد با اين شعار همراهي مي كند. چشمي نيست كه كنار نشسته باشد. همه جاري هستند يكي جاري تر از يكي ديگر.
به مراسم روز عاشورا مي رسيم. مراسم روز عاشوراي ركن آباد تقريباً از نه صبح شروع مي شود. خيلي پر طمطراق نيست. اگر چه، تا حدي شكل امروزي به خود گرفته است. ولي سنتها را هم از ياد نبرده است. مثل همه ي عالم، ركن آباد هم عاشوراي پرسوزي دارد و همه ي مردم ناآرامند. خنده روي لبها خشكيده است.
ساعت نه صبح با شاه كشيدن و خواندن شعر:
«صبح روز عاشورا شمرو مي كشد خنجر
بر گلوي شاه دين بوسه گاه پيغمبر»
مراسم شروع مي شود. دسته سينه زني عمومي كارش را آغاز مي كند. هميشه در آغاز راه اين دسته خلوت است. كم كم مردمي كه تا اذان صبح بيدار بوده اند خودشان را به دسته و هيأت مي رسانند و آن را جان مي دهند. از مسجد امام ـ كنار حسينيه بزرگ ـ دسته را شروع كرده اند. مي رسند به حسينيه ي محله ي عليا. ده بيست سالي است كه در اين حسينيه (قبلاً كوچك بوده است ولي امروزه وسعت هزار متري دارد) هم نخل برداري مي كنند. مراسم اين حسينيه كه تمام مي شود، نزديكي هاي ظهر است.

نماز ظهر عاشورا

در گذشته هاي نه چندان دور مردم نماز ظهر و عصرشان را بعد از مراسم عاشورا برگزار مي كردند، حالا چند سالي است كه پس از اقامه ي جماعت ظهر و عصر و سخنراني مبسوط روحاني برجسته محل مراسم ظهر عاشورا شروع مي شود و تا عصر طول مي كشد.
گروه عرب هاي بني اسد آماده شده اند دير راهب و و تخت فرنگي هم آماده اند . عباس و شمر هم آماده شده اند يكي هم آماده است كه نمايي از بيماري ظهر عاشوراي امام سجاد(ع) را به نمايش بگذارد. كفن پوشان امروز كه جاي هيأت تيغ زن هاي قديم را گرفته اند آماده حركتند. در آخر همه ي كاروان هم تخت و بساط يزيد آماده است. اين ها كه شمرديم همان سنتي ها هستند كه هميشه بوده اند. گهواره علي اصغر(ع) را و شط فرات و كسي كه در جلد شير در آمده را هم اضافه كنيد. كودكاني كه شعر العطش را مي خوانند هم جزء همين مجموعه هستند منتهي با اندك تغيير نسبت به سابق. امروزه كفن مي پوشند و جلو اسب حضرت ابوالفضل شعرهاي العطش خود را زمزمه مي كنند.
كاروان محلي مي خواهد حركت كند. كاروان ميهمان هم كه از مهرآباد آمده اند به ابتداي ده مي رسند. آن ها در قالب ها و نمادهاي امروزي آماده مي شوند كه به حسينيه بزرگ بيايند. ساعت ها منتظر مانده اند تا با هماهنگي كامل با بچه هاي محل وارد مراسم شوند. در جايي از كلمه تيغ زن استفاده كرديم. سنتي قديمي در اين محل بوده است كه با نظر رهبر معظم انقلاب و مراجع بزرگوار تقليد كنار گذاشته شده است. البته شكل قمه زني نداشته است. ولي مردم اين محل مطيع امر مولا هستند و فقط براي حسين مي گردند و مي گريند و سينه مي زنند و تيغ و زنجير. وقتي بزرگانشان بگويند صلاح نيست، با جان و دل مي پذيرند و احساسات حسيني اشان را به شكلي خداپسندانه تر بروز مي دهند. اما ظهر عاشورا در حسينيه بزرگ ركن آباد غوغايي بر پاست، در حسينيه بزرگ ركن آباد. دل ها آرام و قرار ندارند. مادران جوان اصغرهايشان را در بغل مي فشارند. صورت بچه ها، با چشمه سار ديده ي مادران، مدام شست و شو مي شود. خيليها پاها را برهنه كرده اند و بر سياه پوشي هاي خود خاك عزا اضافه نموده اند. باباهاي حسينيه، فقط با اشكشان به عزاداران خوش آمد مي گويند. جمعي دل هايش را در كنار مسير به كار گرفته اند و با كاروان حسيني همراه شده اند و جمعي در حسينيه در انتظارند. دسته سينه زن كه به حسينيه مي رسد عزاداران آماده تر مي شوند. اشك ها روان تر پاي در راه مي گذارند. بعد از سينه زن ها ، دسته ي سنتي بني اسد وارد مي شود از همه ي قشرها هستند مهندس ودكتر و تاجر و روحاني، كشاورز و مقني و معلم، ثروتمند و فقير. شعر همخوانيشان اين است:
قتل الحسين بكربلا يا جدّا
ذبح العطشان به نينوا يا جدا
جدا به ما كوفي وفا نكردند
شرم از تو و خوف از خدا نكردند
مي خوانند و بر سينه مي كوبند تا به حسينيه مي رسند. حالا اين صداي گريه است كه جاي همه چيز را مي گيرد.

نمادهاي عاشورايي

بعد از گروه عرب نمادهاي گوناگون صحنه هاي عاشورا وارد حسينيه مي شوند. گروه عباس خوان و شمر خوان وارد مي شوند. رجزشان را مي خوانند. عباس مدام حمله مي كند و خود را به فرات مي رساند و بر مي گردد. طفل ها در كنار خيمه اي در حسينيه شعر العطششان را تكرار مي كنند. عمو به خاك مي افتد. علي اصغر بر دست پدر پرپر مي شود.
امام خوان در گودال قتلگاه قرار مي گيرد. بر روي تختي است كه نماد صحنه ي عاشورا بر روي آن شكل گرفته است. امام در زير تيغ شمر است نفس هاي مردم بند آمده است. شمر خوان عنان را از كف مي دهد خود و كلاهش را پرت مي كند. به سر و سينه مي كوبد. نمي خواهد رنگ شمر داشته باشد و با همه ي وجودش حسيني است. اما به ظاهر سر امام را جدا مي كند و پاي فرياد عزاداران را به عرش باز مي كند. اين كار شمر داستان آن شمر خوان قديمي را در ذهن ها زنده مي كند كه فقط شمر خواني شب هاي عاشورا را به عهده داشت. در قتلگاه كه مي آمد، لحظه به لحظه طاقتش طاق مي شد و ناگهان عاشقانه ترين حركتش را بروز مي داد. به سر و سينه مي کوفت. مشت بر سر مي كوبيد، ردا و خودش را به دور مي انداخت.
اي خدا فكر امت است حسين
فكر روز قيامت است حسين
اصلا ناخالصي در حركتش نبود. خودش بود و مولايش. وصيت كرده بود كه اگر ميسر باشد جنازه اش را به كربلا ببرند كه نشد.
امام كه كشته مي شود ، خيمه سوزي شروع مي شود. مردم حسين حسين مي كنند و طفلان به دور آتش مي چرخند و فرياد يا محمدا را به آسمان مي رسانند. مراسم عاشوراي ركن آباد به نقطه ي اوج رسيده است. انتظار كاروان ميهمانان به پايان مي رسد حركت مي كنند. وارد حسينيه مي شوند . تقريبا صحنه هاي پيشين و پسين واقعه ي عاشورا را باز سازي كرده اند. مسلم بردار است و خرابه شام و خانه ي خولي پيش رو. بساط راهب و دير و كاخ يزيد هم مهياست و … خدا مي داند چقدر زحمت مي كشند تا اين برنامه ها تدارك شود. مردم از آن ها قدرداني مي كنند.
كاروان عاشورا كه كارش را تمام مي كند زنجيرزن هاي مهرآباد وارد حسينيه مي شوند.
زنجيرها در هوا مي چرخند و همه ي همتشان را به شانه ها مي ريزند. نه خواننده ها به اختيار خود مي خوانند و نه گروه همخوانان و نه طبّال و نه كُرناچي و دهل زن، حتي علم ها هم عالم ديگري دارند. آن ها كه كارشان تمام مي شود زنجيرزن هاي محل وارد مي شود. كسي كفش به پا ندارد كسي نگاهش را به طرفي نمي چرخاند. حتي يكي را هم پيدا نمي كني كه براي نمايش به صحنه آمده باشد. امروز همه خودشان هستند و مي خواهند كمي از آتش درونشان را در زنجيرهايشان شعله ور كنند و بر سر و روي خود بريزند بعضي بي تاب زنجير را به سر و صورت و سينه خود مي كوبند و برخي بي تاب تر بر زمين مي افتند اين حركات نمايشي نيست. اشتباه مي روند آن ها كه اين حس را دارند. اين مراسم هم كه تمام مي شود بيش از چهار ساعت از ظهر گذشته است حتي چند دقيقه هم فرصت به روضه خوانان و روحانيون نرسيده است. آن ها فقط در بي تابي و اشك و سوز عزادران حضور روشن داشته اند. نوبت نخل برداري مي شود. سوزها فضا را پر كرده اند. يا حسين ها عمق بيشتر يافته اند اما درياي اشكشان رو به بالاست.
«يا حسين، ياحسين، ياحسين، ياحسين، ياحسين، يا حسين، يا حسين، يا حسين»
همه آماده اند، شرده برداران مي روند كه شرده ها را به دامن برسانند. شيپورچي و طبالها آهنگشان را تغيير مي دهند. آهنگي كه حكايت از بلندشدن نخل ها دارد. نخل ها بلند مي شوند و چون كشتي بر روي موج دست ها و اشك ها حركت موزنشان را ادامه مي دهند. مراسم تمام مي شود. تازه بعضي يادشان مي آيد كه هنوز صبحانه نخورده اند. صبحانه و عصرانه اشان به هم گره مي خورد.
عزاداران با چشمان اشك بار راهي خانه مي شوند تا كمي استراحت كنند و براي نماز جماعت مغرب و عشا سر و رويي صفا دهند و پس از آن نيز در ميان شمع ساري كودكان پاي در دسته شام غريبان بگذارند.
شام غريبان واقعاً شام غريبان است. تا آن جا كه به خاطر دارم هر وقت در هيأت شركت كرده ام غم عالم بر سينه ام سنگيني مي كند فكر مي كنم همه حسی ناب دارند که در سوز و ساز نوايشان پيداست. شعر ها و نواهاي شام غريبان يا از زبان حال حضرت زينب است و يا زبان حال بضعه الرسول زهراي بتول، فاطمه مادر حسين ـ عليهم صلوات ا… ـ ابياتي كه زبانحال حضرت زينب است در حال حركت خوانده مي شود ولي آنچه از زبان حال حضرت زهرا گرفته شده است در حال نشسته خوانده مي شود، براي حركت و نشست ها هم فكر شده است. نه نشستن ها طول مي كشد و نه حركت ها تند است. همه مانده اند اين شب بي حسين را چگونه به پايان برند.
شام غريبان حسين امشب است امشب است
بي كس و بي یار و معين زينب است زينب است
دست من و دامانت اي ساربان ساربان
اين شتران را تو به تندي مران ساربان
طفل يتيمي ز حسين گم شده ساربان
قامت زينب ز الم خم شده ساربان
اگر كشتند چرا خاكت نكردند
كفن بر جسم صد چاكت نكردند
غريب جان مادر- شهيد جان مادر
مظلوم جان مادر- محروم جان مادر
عطشان جان مادر- عريان جان مادر
لب شط فرات و آب جاري
چرا لب خشك كام تر نداري
غريب جان مادر
فداي دست هايت جان مادر
چرا انگشت و انگشتر نداري
غريب جان مادر
ساعتي طول مي كشد تا دسته ي شام غربيان مسير چند صدمتري را طي كند و به حسينيه بزرگ برسد. طبق روال سنتي اداره ي برق همكاري مي كند و اجازه مي دهد كه يکي دوساعتي برق معابر قطع باشد تا شمع هاي شام غريبان بيشتر به چشم بيايند. مراسم شام غريبان هم با مصيبت خواني تمام مي شود.
خيمه ها مي سوزد و شمع شب تارم شده
در شب بيماريم آتش پرستارم شده
سلام بر حسين (ع) آن گاه كه به دنيا مي آيد. سلام بر حسين، آن لحظه كه به خاك مي افتد. سلام بر حسين، آن گاه كه براي شفاعت دوستان قد علم مي كند. سلام بر يارانش، علمدار، اكبر و اصغرش و قاسمش و اهل بيتش(علیهما السلام).

سیدعلی میری رکن آبادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

سخن سردبیر مجله شماره هشت

چ دی ۲۹ , ۱۴۰۰
حسینیان بیایید ماه عزا رسیده نسیم عطر ارباب از آسمان وزیدهصوت منادی رسد از آسمان هفتم سیه به تن بپوشید هلال غم دمیدهدر ميان تشكلهاي موجود در سطح كشور، هيأتهاي مذهبي داراي ويژگيهاي منحصر بفرد و ممتازي هستندكه دوام و تأثير گذاري آنها را نسبت به ساير تشكلهاي فعال تضمين […]