همه اعضاي من حسيني بود

خواب ديدم كه مرده بودم من

جز گناهان نبرده بودم من

چون مرا غسل و هم كفن كردند

جامه مرگ را به تن كردند

روي دستان مردم نالان

بدنم رفت تا به قبرستان

يك نفر گفت سال دارد اين؟
                                                           
ديگري گفت مال دارد اين؟

بغض اندر گلو شكستم من

ناله كردم كه زنده هستم من

مردمان فكر سفره هاي غذا

فكر من بود حفره هاي عزا

ناگهان دست دست هم کردند

من سرازیر خاک غم کردند

یک نفر یک لحد برویم هشت

دیگران سنگ و خاک و آجر و خشت

ناله كردم مرو تو مادر من

آي و اينجا بمان تو همسر من

كمي قرآن بخوان تو فرزندم

تا نگردم عذاب دلبندم

همگي فكر بچه و زن و مال

جمله شان كور بودي كر و لال

اندكي بعد مردم بي تاب

سوي منزل روان شدي به شتاب

ناله من اثر نداشت نداشت

گريه هايم ثمر نداشت نداشت

فكر كردم به من امان دادند

ناگهان قبر را تكان دادند

همه اعضام رو به لرز شدند

دو نفر روبروم سبز شدند

يك نفر بود آتش سوزان

يك نفربود روضه رضوان

ماندم و پاك پاك گيج شدم

بسكه آنجا سئوال پيچ شدم

شهرتم را دوباره پرسيدند

كار اعضاء هماره پرسيدند

دل من گفت دوستدار حسين

سر من گفت من نثار حسين

پاي من بوده رهرو مولا

فكرو ذكرم تمام كرببلا

سينه گفتا پر از سخن بودم

دست گفتا كه سينه زن بودم

شاهدانم تمام عيني بود

همه اعضاي من حسيني بود

تا چنين شد مرا رها كردند

روي بر جانب خدا كردند

گفته بودي كه ما شتاب كنيم

اين حسيني است ما عذاب كنيم

مزده آمد چنين كه اي ياران

دوستدار حسين با دل و جان

هر كه را شهرتش حسيني هست

ببريدش بهشت بر روي دست

 !حبيب خشايي فيروزآبادي 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

منشور عشق

د دی ۲۷ , ۱۴۰۰
توسپهراختر قالو بلايي ياحسين سرور سردادگان كربلايي يا حسين سر نمي دادي اگر ، سردار استبدادگر در جهان ميكرد بر ما ، من و مايي ياحسين ديگر انديشان عالم با شما در ارتباط نيست در سر دادن ، آنان را ابايي يا حسين رهروي كو را قدم باشد به جاي […]

شاید برای شما جالب باشد