دخيل نوازش

شاید جسارت است تماشای چشم تو     ‌جایی که ماه سجده کند پای چشم تو   ‌
جایی که مهر وقت قنوتش نظر کند      ‌تا نفخ صور بر قد و بالای چشم تو    
اما کنار ساحل تنهایی ام هنوز             ‌عاشق نشسته ام به تمنّای چشم تو     
بال خیال مرکب اندیشه می کنم          ‌پر می کشم به عالم رؤیای چشم تو      
می بینم اینکه: شعله ترین آه می کشد قلب فرات بر لب دریای چشم تو            ‌
من هم به سوگواری دست تو می روم    شاید رسم به وسعت فردای چشم تو    
مثل (امید) خسته دخیل نوازش است   ‌قلبم همیشه پای غزل های چشم تو   

سید فضل ا… طباطبایی ندوشن (امید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

مرگ آفتاب

د دی ۲۷ , ۱۴۰۰
بگو كه گريه مي كني ، براي مرگ آفتاب   آب مگر چه مي شود ، بگو به من از اين عذاب   به يك نگاه آشنا ، چرا نمي دهي جواب   به چشم هاي بسته ام ،كه پر شده زخاك غم  هنوز هم تو تشنه‌اي ،تشنه‌ي نور ماهتاب  حسين تشنه […]

شاید برای شما جالب باشد