مردمان میبد در هنر و معماری و خلق نماد زندگی در کویر، همواره بر خورشید چیره گشته و توانستهاند تابش داغ خورشید را با حفر قناتهای به هم پیوسته و خشت خام به هم آویزند و نمونه بارز و قدیمیترین قلعه خشتی جهان را به نمایش بگذارند. این مردم سختکوش در کویر بیآب و علف، در میان حصارهای خشتی بلند، بهشتی دیگر آفریدهاند و بادگیرهای بلند بامشان هر تازه واردی را به حیرت وا میدارد.
از این گذشته خوی و خصلت مردم این شهرستان در دین و معنویت جلوه دیگری به شهر بخشیده است که وجود حسینیهها و تکایا و مساجد فراوان در کوچه به کوچه این شهر دلیل بر این مدعاست. به راستی وقت اذان بلالهای تکایا و مسجد فرصتی برای پخش اذان رادیو باقی نمیگذارند. تاریخ کهن و فرهنگ غنی این شهرستان ما را به سوی مردان بزرگی میخواند که از دوران کودکی ذاکر اهل بیتاند و همانند اجدادشان به نسخهخوانی پرداختهاند.
اینان همواره تمام وجودشان را در راه اهل بیت در طبق اخلاص نهادهاند و سالهای متمادی مراسمات تعزیه و عزاداری اهل بیت را مزیّن نمودهاند. در شهرستان میبد ذاکرین یا پامنبریخوانان عصمت و طهارت (علیها) جایگاه خاصی در بین مردم دارند.
و اما پامنبری چیست؟ پامنبری از اصطلاحات مرثیهخوانی و عزاداری است که دهخدا در تعریف آن اینطور مینویسد: شاگرد روضهخوان که پیش از استاد، به پای منبر ابیاتی در مصائب اهل بیت خواند. روضهخوان که پای منبر ایستد و اشعار مصیبت خواند. آنکه… در فاصله فرودآمدن آخوندی از منبر و برشدن آخوند دیگر، پای منبر ایستاده یا نشسته نوحه، اشعار مرثیه به آواز خواند. به جوان یا نوجوانی که شبه کلاهی بر سر نهاده بر پای منبر مینشست و گاهگاهی صدا در هوای واعظ میانداخت، یا سخنان او را زمزمه میکرد، (پامنبری) گفته میشد.
حاج فرهاد حجتی را همه میشناسند. متولد 1301 که از 5 سالگی ذکر و ذاکری را از پدرش فرا گرفته است.
در وصف علیاکبر میخواند:
اکبر به دشت کربلا با صولت پیغمبری زد خویش بر قلب سپاه با ذوالفقار حیدری
حوران و قلمان جنان، بر سینه و بر سر زنان گویند این رعنا جوان، ختم است اندر دلبری
او در عین حال که سواد چندانی ندارد رجزخوانی در میدان را نیز سینه به سینه از گذشتگان خود فرا گرفته است. او ارادت خاصی به اهل بیت دارد و سراسر زندگیاش را مدیون اهل بیت(ع) است. حاجفرهاد حجتی در عین حال حافظ بسیاری از سورههای قرآن است.
در بیان دیگر از حاج فرهاد حجتی درباره امام حسین(ع):
اندر وداع آخر، گفتا حسین به خواهر من میروم به میدان، نایم به خیمه دیگر
خواهر ز بعد قتلم، کن یاوری به طفلان لاسیُّما سکینه، آن طفل نازپرور
در برگ زرین ذاکرین شهرستان میبد حاجغضنفر دهقانی هم جایگاه ویژهای در بین دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت دارد. او در سال 1315 پا به جهان هستی نهاده است و بعد از دوران طفولیت، نقش خود را در شبیهخوانی دو طفل مسلم، سکینه و شبیه مسلم و علیاکبر ایفا نموده است. کمکم به لحاظ استعداد و صدای زیبا در نسخهخوانی و ذاکری به سرآمدی رسیده است و هنوز هم در مراسمات و عزاداریها دائم مدح و ثناء اهل بیت ورد زبانش است ،که توسّل به اهل بیت و ارادت به آنها در نامگذاری اولاد و رزندانش مشهود است.
او تشنه مولایش حسین است و میگوید:
بیا رویم دلا سوی کربلای حسین به پا کنیم در آن غمسرا، عزای حسین
بیا رویم و ببینیم حضرت عباس کجا نموده سر و جان خود، فدای حسین
بیا رویم و ببینیم دلا، علیاکبر کجا زپای فتادست در هوای حسین
بیا رویم و ببینیم قاسم ناشاد کجا نموده سر و جان خود، فدای حسین
بیا رویم و ببینیم که زینب افگار کجا به سینه و سر میزند برای حسین
بیا رویم و ببینیم تا فتاده کجا ز صدر زین به زمین قامت رسای حسین
حاج غضنفر تاب نمیآورد و این بار از پرچمدار مولایش یاد میکند و همچون بلبل مدهوش لب به سخن میگشاید:
چون که عباس شد عازم میدان دامنش هر طرف بر کف طفلان
عمو عمو عموجان، عمو عمو عموجان مرو مرو به میدان
ای عمو بنگر حالت اصغر از عطش چون شده بلبل بیپر
همنشینی با ذاکرین اهل بیت و ائمه اطهار براستی آدمی را با واقعیتهای بسیاری آشنا میکند. اینها به راستی کسانی هستند که در این دنیای پر رزق و برق همچنان دل شیفته کسانی هستند که سفینه النجاه بشریتند و چه راهی پر نورتر از آن و چه کسی لایقتر از مولایمان حسین و اصحاب حسین(ع).
در کتاب قطور دینباوران و مدحگویان اهل بیت در شهرستان میبد اسم حاج یونس چاووشی نیز از قلم نیفتاده و پامنبریهای او ذکر و بیانش از واقعیت صحنه های کربلا گوشهای مردم دینمدار و مؤمن شهر را نوازش میدهد. حاجیونس فرزند شیخرضا چاووشی در سال 1319 چشم به جهان گشود و از 7 سالگی در تعزیهخوانی و پامنبری فعالیّت مذهبی خود را آغاز نمود در مصیبت علیاصغر چنین میخواند:
گلدسته من اصغر، آهنگ جنان دارد و ز شدت بیشیری، فریاد و فغان دارد
و از مصیبت مولا حسین(ع) که میپرسم با بیتابی اشک از چشمانش سرازیر میشود. در حالیکه حس گریه را به سختی در خود فرو مینشانم دلیل گریههایش را جویا میشوم. آنگاه میگوید: آخه ممکن است که آدم یک عمر ذاکر حسین(ع) باشدو نتواند کربلایش را زیارت کند. در همین یکباری هم که به کربلا مشرف شده است ظاهراً موقعیت مناسبی برای زیارت همه زیارتگاههای ائمه معصومین پیدا نکرده است به همین خاطر هم پر و بالش همچنان در انتظار پرواز به سوی بینالحرمین است؛ و میگوید:
ای ذوالجناح باب من بینوا چه شد مسندنشین غمزده کربلا چه شد
در کوچههای الفت و نماد معنویت فرد دیگری نیز به سال 1305 در میبد پا به عرصه دنیای خاکی نهاده است تا در راه اجداد و پدران خودرا در ارادت به ائمه معصومین ادامه دهد.
فراتی را از آن جهت انتخاب کرده است که صحنههای واقعیت و حادثه فرات را در همه لحظه درک کند. و به یاد آن طفل شیرخوار، فراتی باشد. حاجکاظم فراتی تأثیر فراوان برکات اهل بیت(ع) را در زندگی روزمره متذکر میشود و پیروزی جنگ تحمیلی را از اثرات انقلاب حسینی میداند. در حالی که در نسخهخوانی و تعزیهخوانی زبانزد عام و خاص است. میگوید:
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعی که جانها همه پروانه اوست
هر دلی میل سوی کربلایش دارد من ندانم که چه سری است در خانه اوست
و در جای دیگر اشاره دارد:
ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی گویا غریب بودی و مادر نداشتی
غسلت که داد و کی کفنت را برید و دوخت بر حالت غریبیات آیا دل که سوخت
در ادامه گلچینی از این ذاکرین اشاره دارد به:
نظر کن بار الها، های و هوی قوم اعدا را که پرکرده ز آشوب بلا سطح ثریا را
غریب و بیکس و تنها بود، سلطان مظلومان روم امروزتا یاری کنم فرزند زهرا را
و ترکیبی از سرودههای آذری و فارسی اشاره دارد به:
قالوب غریب عزیزان حسین بومیداندا میان لشکر کفار زار و درماندا
یا بیت:
سلام من سنهای سبط احمد مختار نظارهکن ز وفا سوی این غلام فگار
مرخص ایله منی تا گدیم بو میدانه سنین رکابون اولان شیرین غزل خانه
دیدار با ذاکرین عصمت و طهارت نیز به نوبه خود سعادتی بود که نصیبم شد و ذکر و ذاکری را به راستی دریافتم و حادثه دشت کربلا بیداری و هدایتگری خود را در وجود این ناچیز پرتو افکند.
گزارش از عزیز امانی