راستی مگر ما چه شده است

وقتي به فرهنگ عاشورا و عزاداري هاي محرم در استان يزد نگاه كنيم آداب و رسوم و رفتارهايي را مشاهده مي كنيم كه در گذشته و در نزد آبا و اجداد ما ، يك ارزش ، محسوب مي شده است اما امروزه رنگ و بوي ديگري به خود گرفته و حتي بعضاًً باورهاي ديني ما را تحت الشعاع خود قرار داده است.

آنهايي كه سن و سالي ازشان گذشته حتماً بخاطر دارند كه تا سالها پيش ، با فرا رسيدن محرم و ايام سوگواري ابا عبداله الحسين (ع) افرادي بودند كه طبق سنت ديرينه اجدادشان با مشك يا تشتي از آب در طول مسير حركت هيئات مذهبي و با ذكر بنوش به ياد حسين (ع) ، عزاداران حسيني را به نوشيدن آب دعوت مي كردند و مردم نيز با به به زبان آوردن سلام بر حسين (ع) ، لعنت بر يزيد ياد و خاطره تشنه لبان كربلا را زنده مي كردند و هنوز هم در برخي محلات ،  به همين سبك قديم ، عمل مي كنند. اگر كودكي از مادرش ، از مشك سوال مي كرد داستان مشك خشكيده ابوالفضل (ع) را برايش تعريف مي كردند اما امروز ، عزاداران حسين (ع) را با كيك و سانديس و نوشابه و شير و شله زرد و … پذيرايي            مي كنيم بدون اينكه يادي از روز عاشورا و صحنه كربلا كنيم و اگر كودكي از والدينش بپرسد اين كيك و سانديس براي چيست ؟ مادرش شرمنده مي شود كه چه جوابي به فرزندش بدهد. حادثه كربلا و تشنگي طفلان ابا عبداله كجا و سر و كله زدن براي گرفتن نوشيدني هاي رنگا رنگ كجا !!1

نخل يا نقل را كه ما يزدي ها در فرهنگ خود نمادي از تابوت حسين ابن علي (ع) مي شناسيم در مسير حركتش با پاي برهنه و لباس هاي مشكي و ذكر يا حسين يا حسين همراهي مي كردند و زنها نيز بر روي پشت بامها با شيون و زاري از آن استقبال مي كردند اما امروز با نقل و شكلاتي كه كيسه كيسه از پشت بامها بر روي نخل مي پاشيم و در بين دست و پاي عزاداران له مي شود و يك مشت كودكان معصوم ما را به طرف خود مي كشاند به استقبال نخل مي رويم. 

گوسفندي را نذر حضرت ابوالفضل كرده و پروار مي بستند و در ا يام محرم در منزل مسكوني خود ذبح مي كردند و گوشت آن را توسط كودكان ، بين اهالي محل تقسيم مي كردند بدون اينكه كسي بفهمد اين گوشت نذري از خانه چه كسي بيرون آمده است ضمن اينكه بطور غير مستقيم فرهنگ انفاق را به كودكان خود ، مي آموختند.

اما امروز گاو و شتر را در ملاء عام ذبح مي كنيم و در شرايط وفور نعمت ، مطمئن نيستيم كه خانواده اي نيازمند ، از اين گوشت يا غذاي طبخ شده از آن ، سهمي مي برد يا نه ، بيشتر به هيكل گاو يا شتر مي نگريم كه وزنش چقدر است و از كدام هيئت است و چه كسي آن را خريده است.

زمين وقف مي كردند كه سنگهاي مسير حركت نخل را جمع آوري كنند تا عزاداران حسيني اذيت نشوند اما امروز سنگ به عزاداران حسيني مي زنيم كه چرا هيئت شما در عزاداري حسين (ع) نوبت را رعايت نكرده است.

   اگر پرچم يا عَلَمي بر سر در خانه اي برافراشته مي شد به هنگام عبور از كنار آن ناخودآگاه به ياد حسين (ع) مي افتادند و اين نمود ، نشان از مراسم روضه خواني در اين مكان را داشت و خود را براي شركت در اين مراسم آماده مي كردند اما امروز با ديدن همان پرچم يا علم ، چنين توصيف مي شود كه فلاني هم مثل اينكه تازگيها نقشه خانه اش عوض كرده و قرار است 5 شب روضه بخواند بريم ببينيم چكار كرده است. به عبارتي ديگر ، بعضاً اين چنين برداشت مي شود كه صاحبخانه ، فقط براي به رخ كشيدن نقشه خانه اش مردم را به بهانه روضه خواني به منزل مي كشد و حتي شام هم مي دهد.

مردم تمام برنامه هايشان را رديف مي كردند كه خود را به مراسم نخل برداري كه نشان از شروع محرم و ايام سوگواري پسر فاطمه (س) است برسانند اما امروز روز نخل برداري را بعنوان روز كشتار مي شناسيم روزي كه گاوهاي يك تني را سر مي برند. مردم از هر محله اي براي ديدن اين مراسم كه در انظار عموم انجام مي شود خود را به محل مي كشانند يكي مي گويد گاو فلان هيأت سنگين وزن تر است. يكي مي گويد چه چيز به اين گاو مي دهند كه اينچنين هيكل مند مي شود ديگري مي گويد فلان هيئت امسال بيشتر كشتار داره يكي مي گويد كشتن اين گاو هم كار هر كسي نيست. آن يكي مي گويد اين همه گوشت ، كي قراره بخوره يكي جواب مي دهد تا شب شام غريبان سه وعده ميهمان امام حسينيم و …… در همين هنگام ، صداي طبل و شيپور که نزديک شدن نخل را نويد مي دهد به گوش مي رسد. نگاهها به زمين ، خيره مي شود نوجوانها بر کول هم با لا مي روند زنان از پشت بام و تکيه هراسان بچه هايشان هستند. هرکس با نگاهش فرزندش را در جمعيت ، دنبال مي کند تمام عکاسان و فيلم برداران خود را براي شکار سو‍ژه ها آماده مي کنند صداي جيغ و فرياد خانمي از آن بالا به گوش مي رسد. فکر مي کنيد کسي منقلب شده ؟ نه حيوان بي زبان از ترس جمعيت هراسان شده و دستش را از نرده ماشين بيرون کرده و مرتب نا آرامي مي کند و خانم براين صحنه مسلط است. .هرکس نظري مي دهد يکي مي گويد کاردش بزن ، يکي مي گويد پايش را قطع کن تا تسليم شود چند نفر خود را به دم گاو آويزان کرده اند که مبادا از ماشين به پائين بپرد قصاب هم خودش را به آب و آتش مي زند تا حيوان را غافلگير کند و کاردش بزند و بالاخره مردم چهره خون آلود قصابي را مي بينند که بر روي اتاق يا سقف ماشين فرياد مي زند تمام شد. گويي هر چه بيشتر خود را خون آلود کند جلوه ي بيشتر به اين مراسم مي دهد.

 اما به چه قيمتي ؟

حتي همين جمعيتي که براي تماشاي اين ذبح اطراف ماشين را گرفته اند اين عمل را تأييد نمي کنند هرکس نظري دارد يکي مي گويد حرامش کرد. ديگري مي گويد بي خود نيست که مي گويند قصابها قصي القلب هستند. خانمي مي گويد من اين صحنه را که اينگونه اين زبان بسته زجر مي کشيد ديدم گريه ام گرفت. يکي مي گويد اينها همه اش رياکاري و براي خودنمائييه يکي جواب مي دهد براي امام حسين (ع) رياکاري هم ارزش داره يکي مي گويد نمي تونند همين گاو را يک جاي خلوت بکشند و اينطوري مردم را به خون نکشند ديگري پاسخ مي دهد که يک سال تيمار کردن که به رخ مردم بکشند. نخل را پس از چند بار چرخاندن به جايگاه خود مي گذارند در حالي که هنوز جمعيت براي ديدن کشتاري که جلوي نخل انجام گرفته و طريقه حمل و نقل لاشه ها ، موج مي زند. جالب اين است که بعضي از افراد ، براي توجيه اين عمل ، فيلم گاوي را که در هنگام سربريدن صداي ياحسين از حلقومش خارج مي شود را  تکثير و توزيع مي کنند. در اين ميان افرادي هستند که نخل را که مي بينند به ياد مظلوميت امام حسين (ع) مي افتند آن زمان که نه تابوتي بود و نه  کسي که را تشييع کند. اگر به دوران زندگي امام سجاد (ع) بنگريم که پس از شهادت پدر بزرگوارش هر موقع مشاهده مي کرد گوسفندي را سر مي برند گريه مي افتاد فکر نمي کنيد ما با اين عمل خود که هر سال بر رونق آن مي افزاييم دل آن حضرت را مي رنجانيم؟ حسيني که جدش پيامبر اسلام (ص) وقتي بزغاله از گله جدا شده اي را مي گيرد بر دوش خود مي گذارد که اذيت نشود چگونه مطمئن باشيم اين عمل ما را تأييد کند که حيواني را از بالاي ماشين به سطح آسفالت بياندازيم که تا چند لحظه ديگر قرار است در راه او و به نام او ذبح گردد يا دست حيوان را قطع کنيم که تسليم شود و راحت بشود آن را ذبح کرد!!

اينگونه حرکات است که باعث نگراني خيلي افراد مي شود و دل بزرگان دين را هم به درد مي آورد و دائم مجبورند تقيه کنند که برچسب بي ديني به آنها نخورد راستي مگر چه شده است ما را !!!؟

محمدرضا جانب اللهي فيروزآبادي

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

هیزم های مقدس

د دی ۲۷ , ۱۴۰۰
پیرمَرْدِ مأیوس نگاهی به آسمان انداخت. بارش برف سفتُ و محکم یقه زمین را چسبیده بود و ول‌کن نبود. سوزِ سرد سرما تا عمق استخوان هر جنبنده‌ای نفوذ می‌کرد و لرز را بر پشتش می‌نشاند. تمام بیابان یکسره لحاف سفید رنگی را بر روی خود کشیده بود. در گوشه‌ای از […]

شاید برای شما جالب باشد