اگر تحركات و جنبش هايي كه موجب سقوط يك حكومت يا تغيير یک دولت ميشود را يك اتفاق مهم سياسي بدانيم پس بايد بپذيريم كه مهمترين و بزرگترين اتفاق سياسي آينده، ظهور حضرت مهدي(عج) و تشكيل حكومت جهاني توسط آنحضرت است. چرا كه در سايه آن، معادلات سياسي نه تنها در چند حكومت و منطقه، بلكه در همه نقاط جهان تحت تأثير قرار خواهد گرفت و آنحضرت بعنوان اداره كننده اين حكومت جهانی بي بديل ترين شخصيت سياسي جهان خواهند بود.
اين حقيقت ميرساندكه اولا نياز به امام(ع) يك نياز جهاني است و نه تنها شيعيان و مسلمانان، بلكه همه مردم جهان با هر فرهنگ و مذهبي عدالت و امنيت گمشده خود را در سايه حكومت ايشان به دست خواهند آورد و ثانيا اين ويژگي منحصر به آنحضرت نبوده و همه ائمه معصومين(ع) جايگاه جهاني داشتهاند و ظرفيت لازم براي اداره جهان را دارا بودهاند، اما به دليل عدم آمادگي جامعه، زمينه بهرهمندي از اين ظرفيت عظيم آنان فراهم نشده است.
يكي از علل اين امر تلاش دشمنان ائمه و حكومتهاي وقت براي حذف آن بزرگواران از صحنه سياسي جامعه بوده است، لذا از يك سو با به قدرت رسيدن آنان مقابله كردهاند و از سوي ديگر سعي در رواج تفكر ناتواني آنان در اداره جامعه و يا مناسب نبودن شأن آنان در پرداختن به امور دنيايي و سياسي در ميان افكار عمومي نمودهاند.
با نگاهي به سيره آن بزرگواران پي به اين حقيقت مي بريم كه هر يك از آن بزرگواران نقطه مقابل اين تلاشها را نشانه گرفته و در عرصه سياسي جامعه خود بعنوان مخالف و مبارزي فعال حضور داشته اند و عليرغم عدم حمايت مردم از هيچ تلاشي در اين عرصه دريغ ننمودهاند.سند اين واقعيت شهادت مظلومانه هر يك از آن بزرگواران به دستور مستقيم حكومتهاي وقت بعد از ناتواني در مقابله با فعاليتهاي سياسي آنان ميباشد.
اگر فاطمه زهرا (س) بصورت علني در مخالفت با خليفه اول و حركت انحرافي جامعه اسلامي در صحنه سياسي جامعه خويش حضوري فعال نداشتند هيچگاه و از سوي هيچ كس مورد اذيت و آزار قرار نميگرفتند و مظلومانه به شهادت نميرسيدند.
همچنين اگر علي (ع) اهل بيعت با خلفا و تسليم در برابر گروه هاي فشار سياسي زمانه خود بودند و گفتار و در عمل بابه رسميت نشناختن آنان به مخالفت و مقابله با آنها نميپرداختند در محراب عبادت مجروح و سپس به شهادت نميرسيدند.
اگر پذيرش صلح تحميلي توسط امام حسن(ع) خيال معاويه را از حضور فعالانه آنحضرت در عرصه سياسي راحت كرده بود هيچگاه معاويه نقشه شوم نفوذ اطلاعاتي در خانه آنحضرت و مسموم ساختن ايشان توسط همسرش را نميكشيد.
امام حسين(ع) نيز اگر اهل بيعت يا سكوت در مقابل يزيد بودند و در عرصه سياسي، آن حركت بزرگ و تأثير گذار را انجام نميدادند انگونه مظلومانه خود واصحابش به شهادت نميرسيدند و اهل بيتش به اسارت نميرفتند.
همچنين اگر امام سجاد(ع) تنها اهل سجده و عبادت و كمك به مردم بودند و با بيان دعا گونه خود در عرصه سياسي جامعه حضور فعالي نداشتند به دستور مستقيم حكومت به شهادت نميرسيدند. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نيز اگر تنها اهل ترويج علم و تبليغ معارف ديني بودند و كاري به سياست و حكومت نداشتند آنگونه از سوي حكومت وقت تحت نظر و در نهايت به شهادت نميرسيدند.
امام موسي بن جعفر(ع) نيز اگر تنها اهل زهد و عبادت و ترويج شريعت بودند و بعنوان مبارز و مخالفي فعال در عرصه سياسي حضور نداشتند، سالهاي سال از سوي حكومت محكوم به زندان نمي شدند و غريبانه در زندان به شهادت نميرسيدند.
و اگر پذيرش ظاهري ولايتعهدي توسط امام رضا(ع) خيال مأمون را از نقش آفريني آنحضرت در عرصه سياسي راحت كرده بود حضرت را از نزديك تحت مراقبت قرار نميداد و به شهادت نميرساند.
همچنين اگر امام جواد(ع) و امام هادي(ع) و امام عسكري(ع) تنها اهل ترويج معارف شريعت بودند و با فعاليت هاي سياسي خود حكومتهاي وقت را دچار مشكل نميكردند آنگونه در حصار اطلاعاتي وامنيتي حكومتهاي وقت قرار نميگرفتند و در سنين جواني به شهادت نميرسيدند. پرواضح است كه اگر اين بزرگواران در عرصه سياسي حاضر به پذيرش حكومتهاي وقت يا سكوت در مقابل آنها بودند و بعنوان مخالف و مبارزي فعال و تأثيرگذار حضور نداشتند از سوي حكومتهاي وقت تحت نظر قرار نميگرفتند و به شهادت نمی رسیدند.
تلاش دشمنان امروز اهل بيت(ع) نيز رواج همان تفكر جدايي ائمه از صحنه سياسي و القا عدم ارتباط آنان با صحنه سياست چه در زمانه خود و چه امروز است. بديهي است كه آنان با امام حسيني كه تنها بهانه گرياندن مردم باشد و عزادارياي كه تنها مراسمي براي بر سر و سينه زدن باشد مخالف نيستند. چرا كه با اين امام حسين(ع) و عزاداري خطري منافع سياسي آنها را تهديد نميكند. اما با امام حسيني كه هنوز صداي هيهات من الذله او بلند است و راه مبارزه سياسي با حكومتهاي ظالم را به مردم نشان مي دهد و عزاداري اي كه علاوه بر ابراز ارادت و محبت به اهل بيت عشق و علاقه به راه امام حسين(ع)را در دلها زنده می کند مخالفند و در طول تاریخ تا به امروز و آینده نیز با چنین امام حسینی و عزاداري كه منافع سياسي آنان را در كوتاه يا بلند مدت به خطر مياندازد مقابله كرده و ميكنند و تلاش براي رواج تفكر جدايي دين از سياست براي تغيير نگاه ما به اين سيره روشن اهل بيت(ع) بوده و مي باشد.
برماست كه اولا با آشنايي درست با سيره و روش آن بزرگواران، تسليم شبهه افكنيهاي دشمنان شيعه و اهل بيت(ع) نشويم و سياست را نه تنها جداي از ديانت بلكه جز لاينفك ديانت بدانيم چرا كه در گفتار و در عمل آن بزرگواران ديانتي را كه مبتني بر جهت گيري صحيح سياسي كه همان پذيرش ولايت ائمه و اطاعت در همه امور از آنها ميباشد را ديانت صحيح و كامل مي دانند.
و ثانيا بعنوان يك پيرو، خط مشي صحيح سياسي آن بزرگواران را ادامه دهيم كه اين وظيفه براي ما روشن كردهاند و هم از ما خواسته اند كه نمود آن در زيارات منقوله از آن حضرات است بعنوان نمونه در اين فراز از زيارت جامعه كبيره اين خط مشي صحيح سياسي به روشني ترسيم شده است.
موال لكم و لاوليائكم و مبغض لاعدائكم و معادلهم سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم
(دوستدار شما و دوستداران شما هستم و دشمن دشمنان شما، در صلحم با هركه با شما در صلح باشد و در جنگم با هر كه با شما ميجنگند)
اينگونه فرازها به ما ميفهماند كه در هر برهه و زماني دوستان و دشمناني براي اهل بيت(ع) وجود دارد و دوستان و دشمنان آنها تنها منحصر به زمانه آن بزرگواران نيستند و ما تنها وظيفهمان ابراز دوستي و دشمني نسبت به دوستان و دشمنان زمانه آنها نیست بلکه هم باید قلبا نسبت به دوستان و دشمنان دیروز اهل بیت ابراز دوستی و دشمنی كنيم و هم نسبت به دوستان و دشمنان امروز آنان قلبا و عملا موضع صحيح را اتخاذ كنيم موضعي كه حتي ممكن است به جنگيدن بعنوان شديدترين درگيري سياسي نيز بيانجامد.
آن بزرگواران نه تنها در زمان حضور خود بعنوان رهبران سياسي جامعه(ساسه العباد) الگوي روشن عملي اين مشي سياسي بودهاند بلكه در زمان غيبت نيز آن را به وضوح براي مسلمانان ترسيم نمودهاند و جاي هيچگونه شك و ترديدي در اين خصوص باقي نگذاشتهاند باشد كه همچنان براين مسير صحيح رهنمون باشيم.