عکس مهتاب

آسمان پیش آب زانو زد، عکس مهتاب توی آب افتاد
نور مطلق هبوط کرد انگار،کفر مطلق در اضطراب افتاد
بغض راه گلوی او را بست، شرمسار از نگاه او شد رود
توی آغوش تشنه ی دریا چند قطره گلاب ناب افتاد
آب برداشت عکس خود را دید،غرق در اشتیاق لبخندش
ربنا آتنا رضای حسین(ع)…آن طرف خلق در عذاب افتاد
قطره در دست او قرار نداشت، بیقرار چشیدن لب او
تازه فهمیده بود ناچیز است چون نگاهش به آفتاب افتاد
آب در چشمهاش زل زده بود عکس یک باغ در نگاهش داشت
باغ پژمرده ی خزان زده ای… در دلش درد بی حساب افتاد
او که مشتاق پر کشیدن بود آب و آیینه توی دستش داشت
چهره آراست و به دست نسیم لای موهاش پیچ و تاب افتاد
دست شست از تمام زندگی و آب را ریخت،آبرو برداشت
یک قدم مانده بود تا خورشید…و دعایی که مستجاب افتاد
زهره با دست مهر مادری اش، مشتری با تب برادری اش
ماه را در بغل گرفتند و کهکشانها در التهاب افتاد

محمد جواد حیدری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

تقدیم به حضرت علی اصغر (ع)

چ دی ۲۹ , ۱۴۰۰
در معرکه جنگی ندارد با شما اواســــب وسپاهی هم ندارد بی گنا(ه) اولب تشنه بود و گریه هایش را فرو دادبا تیـــر زهرآلودتان شد بی صدا اولعنت به آن سنگی که جای قــلب داریدکشتید هفتاد ودو تن, دیـــگر چرا او؟آن طفل شش ماهه مگر شمشیر برداشتآخر کجا کینه, کجا جنگ […]