ساقی وفا

رجز کشید چنان لرزه برجهان افتاد
سپاه زاده قابیل از توان افتاد
دلیل جزر و مد بی امان صحراچیست؟
عبورماه به سرپرده خزان افتاد
نفس نفس به تمنایش آب جان میداد
چونقش ماه مدینه به قلب آن افتاد
چکیدقطره احساس شب به دامن مشک
که دست ساقی عطشان به دورازان افتاد
شکست بعد تو پشتش سلاله ایمان
قراروصلت یوسف به خیزران افتاد
شکوه معرفتش درتوان هستی نیست
رسالتی که به آوازه اذان افتاد
چو عطرنام علی در مناره ها پیچید
خصال هاشم لب تشنه برزبان افتاد
وچون شکست قد ساقی یگانه عشق
نگاه خاطی دشمن به سمتمان افتاد
ازآن دمی که خدا ساقی وفایش کرد
سرودباب حوائج به هرکران افتاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست بعدی

ظهر روز دهم

چ دی ۲۹ , ۱۴۰۰
و ظهر روز دهم بود و بی محابا شمردوید خنده کنان از میان صحرا شمرگذشت از همه ی … نه دقیق هفتاد ویکی فرشته که تنها کنار دریا شمربه قول محتشم از آب هم مضایقه کردبه همت همه کوفیان در آنجا شمرسکوت مبهم دشت و صدای مویه و آهو یک […]

شاید برای شما جالب باشد